محيط زمين ما را موجود لطيفى به نام هوا كه از گازهاى گوناگونى تشكيل يافته فرا گرفته است, كه از تموج و حركت آن, باد توليد مى گردد. اين موجود نامرئى, گاهى مظهر لطف و عاطفه است, گاهى عامل خشم و غضب. اين همان باد رحمت است كه قرنها به بشر در سفرهاى دريايى خدمت كرده و با آغوش پر محبت, مراكب عظيم او را از دورترين نقطه, بى دريغ و رايگان به مقصد رسانيده است. اين همان مظهر رحم و فضل الهى است كه ابرهاى پر از باران را از اقيانوسها حركت داده و به فلاتها و قاره هاى دور از آب روانه ساخته و پس از چندى مناظر مصفا, كشتزارهاى سرسبز و باغهاى پرطراوت به وجود مى آورد (روم (30) آيه 48 ـ 50).ولى خدا نكند كه اين موجود نامرئى مظهر خشم و غضب گردد, طوفانى برپا مى كند كه شهرها و درختها و سنگها را از جاى كنده و به دريا مى ريزد و بر هيچ موجودى رحم نمى كند. خدا نكند كه دريا طوفانى گردد وبادهاى خشمگين بر روى اقيانوس بوزد, آبهاى دريا را به ارتفاع صد متر بالا برده و امواج كوه پيكرى, كه هر مصنوع و موجودى در برابرش قرار گيرد درهم مى كوبد, به وجود مى آورد.اكنون شما تماشاگر اين صحنه در درياها و اقيانوسها هستى, آيا اين نظم و ترتيب كه يك هزارم آن در اين جا گفته نشد, شما را به وجود يك ناظم, هدايت و رهبرى نمى نمايد؟ چطور نظم جزئى در يك موجود جزئى ما را به سازنده آن هدايت مى كند و هرگز تصور نمى كنيم كه خود به خود به وجود آمده و اين نظم را پذيرفته است, ولى اين نظم در سرتاسر اقيانوسها از جهاتى كه هم اكنون تشريح شد, ما را به صانع آن, هدايت نمى نمايد؟