در يك كارخانه عظيم ريسندگى و يا بافندگى و يا مؤسسه پتروشيمى و پالايشگاههاى نفت, دستگاههاى مختلفى كار مى كنند. هرماشينى براى خود كار ويژه اى انجام مى دهد, ولى هنگامى كه محصول كارخانه را براى فروش به بازار عرضه مى دارند, معلوم مى شود كه فعاليتهاى دهها ماشين و آلات و دستگاههاى مختلف, مقدمه توليد محصول خاص بوده است. هر چند هر دستگاه و ماشينى در ظاهر براى خود وظيفه خاصى را تعقيب مى كرد, اما مجموع اين كارها و هدفهاى جزئى, مقدمه پيدايش هدف عالى و بالاتر بوده است.با توجه به اين مثال, وضع جهان خلقت به روشنى معلوم مى گردد, زيرا هر يك از موجودات آسمانى و زمينى, از نبات و جاندار, از ستاره و ماه براى خويش هدفى دارند, امّا مجموع اين هدفهاى جزئى, مقدمه يك هدف كلى و آن استقرار حيات در روى زمين و پيدايش انسان كامل است.اين انديشه, مولود تكبر و خودخواهى انسان نيست كه خود را مدار جهان و عالم خلقت را مقدمه هستى خويش بداند, بلكه حقيقتى است كه انسان آن را با بررسيهاى خاصى لمس مى كند.