حكمت در لغت يك معناى جامع و وسيعى دارد كه بر هر سخن و نظريه محكم و پابرجايى كه ضامن سعادت انسان است گفته مى شود; بنابراين هر نظريه سودمندى كه ضامن صلاح فرد و اجتماع باشد, از مصاديق حكمت است. هر عقيده اى در باب معارف و خداشناسى و صفات او و ساير مسائل عقيده اى كه مطابق و عين حق و صواب باشد, حكمت است. همچنين تفسير رواياتْ از (حكمت) به احكام فرعى فقهى يا شناسايى امام و يا نصايح و پندهايى كه ضامن مصلحت اجتماع است از اين باب است. هرنظريه صحيح, هر رأى حق و پا برجا در علوم نظرى و مسائل عملى, حكمت است و تمام اينها از مصاديق اين لفظ به شمار مى روند.حالا لقمان حكيم از اين خرمن بى پايان حكمت, چقدر نصيب داشته است, خدا مى داند. ولى از نصايح و سخنان عالى وحكيمانه اى كه در اين سوره از او نقل شده و از دستورات سودمندى كه از اين مرد حكيم درباره مسائل اخلاقى و اجتماعى در كتابهاى حديث ديده مى شود و از اين كه مدتها مرجع سؤالات در (بنى اسرائيل) بوده و سخنان بكر و بى سابقه اى در قسمتهاى مختلف, از آن جمله طب و بهداشت, از او شنيده شده است, همه گواه محكم است بر اين كه اين مرد در علوم نظرى و اجتماعى و اخلاقى, از بزرگان دانشمندان عصر خود بوده و شايسته بود كه به (لقمان حكيم) مشهور و معروف گردد.