3 - نشانه هاى نيكوكاران
2. (تِلْكَ آيِاتُ الْكِتِابِ الْحكيمِ
اين است آيه هاى كتاب سراسر حكمت)3. (هُدًى وَرَحمةً لِلْمُحْسِنينَ
براى نيكوكاران هدايت و رحمت است)4. (الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَيُؤتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ بِالأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
كسانى كه نماز مى گزارند و زكات مى دهند و به جهان ديگر ايمان دارند)5. (اُولِئِكَ عَلي§ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَاُولِئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
آنها از جانب خداوند هدايت يافته اند, و آنان رستگارانند)
بررسى آيات قرآن به روشنى, اين مطلب را ثابت مى كند كه آيين پيامبر اسلام, آيين جهانى و دين او خاتم اديان و شخص وى خاتم پيامبران است, و در اين باره آيات متعددى در قرآن وارد شده است كه فقط به نقل دو آيه اكتفا مى كنيم:1. (يِا اَيُّها النّاسُ اِنّى رَسُولُ اللّهِ اِلَيْكُمْ جَميعاًاى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم)اين آيه به روشنى گواه بر اين است كه آيين اسلام, آيين جهانى است و به منطقه اى اختصاص ندارد.2. (مِا كِانَ مُحَمَّدٌ اَبِا اَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَخِاتَمَ النَّبيِيّنَ وَكِانَ اللّهُ بِكُلِّ شَىءٍ عَليماًمحمد, پدر هيچ يك از مردان شما نيست, بلكه فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خداوند از هر چيز آگاه است)خداوند براى تثبيت عمومى بودن رسالت وى, هنگامى كه درباره كتاب او (قرآن) سخن مى گويد, آن را راهنماى جهانيان معرفى مى كند:(شَهْرُ رَمَضِانَ الَّذى اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنّاسِ وَبَيِّنِاتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِماه رمضان, ماهى است كه در آن, قرآن فرو فرستاده شده است; قرآنى كه براى هدايت عموم مردم نازل شده و در آن دلايلى است كه موجب هدايت وجدا كننده حق از باطل است)اين آيات و مانند آنها مى رساند كه نبوت پيامبر اسلام, جهانى است, حتى فيض معنوى قرآن كه همان هدايت و راهنمايى است, به گروه معينى اختصاص ندارد.ولى در سومين آيه مورد بحث, صريحاً مى فرمايد كه تنها آن گروه از قرآن بهره مند مى گردند كه نيكوكار باشند; چنان كه مى فرمايد:(هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنينَ
براى نيكوكاران مايه هدايت و رحمت است)اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه هرگاه فيض معنوى قرآن در شعاع وسيع و همگانى است, پس چرا در آيه مورد بحث, بهره گيرى از آن را به نيكوكاران اختصاص داده است.پاسخ اين سؤال روشن است و آن اين كه: قرآن كه نسخه سعادت است كه براى هدايت همگان فرو فرستاده شده است و هدف از بعثت پيامبر خاتم نيز همين است و بس, اما تنها آن گروه از آن بهره مند مى گردند كه خود را در مسير هدايت قرار داده و آماده بهره گيرى باشند و تافردى آماده هدايت و بهره مندى نباشد, هرگز قرآن به حال او سودى نمى بخشد.مثلاً باران رحمت الهى بردشت و دمن مى ريزد و سراسر صحرا را فرا مى گيرد, تنها آن گروه از كشاورزان بهره مند مى شوند كه زمين را براى كشت آماده كرده و دانه در آن پاشيده باشند.بنابراين, هم صحيح است بگوييم كه قرآن براى هدايت همه مردم فرو فرستاده شده است, زيرا انگيزه از نزول قرآنْ هدايت همه جهانيان است; و هم صحيح است كه بگوييم: تنها آن گروه از آن بهره مند مى شوند كه نيكوكار باشند.خلاصه, هدف از نزول قرآن, هدايت همگان است, هر چند نتيجه اش از آن گروهى است كه آماده بهره بردارى باشند.روى اين بيانْ روشن مى شود كه چرا خدا قرآن را تنها شفا و رحمت براى افراد با ايمان مى داند, مى فرمايد:(وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ مِا هُوَ شِفِاءٌ وَرحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَآياتى از قرآن مى فرستم كه مايه شفا و وسيله رحمت براى گروه با ايمان است)قرآن در عين اين كه نجات دهنده انسانها از بيماريهاى فردى و اجتماعى, و مايه رحمت براى همه جهانيان است, ولى تنها آن گروه از اين خوان گسترده بهره مند مى شوند كه آماده بهره مندى باشند.گروه ديگرى كه در آنها آمادگى وجود ندارد, نه تنها بهره اى نمى برند, بلكه با شنيدن آياتى از قرآن از حق روى گردان شده و گامى به عقب مى نهند; چنان كه مى فرمايد:(وَلَقَدْ صَرَّفْنِا فى هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَمِا يَزيدُهُمْ اِü نُفُوراً)(1)
ما در اين قرآن به طور تفصيل درباره موضوعاتى سخن گفتيم, ولى نسبت به مشركان جز دورى از حق نتيجه اى نمى بخشد.از اين جهت, قرآن پس از آن كه خود را شفا دهنده و مايه رحمت براى گروه با ايمان مى داند, صريحاً اعلام مى دارد كه گروه ظالم و ستمگر از اين قرآن جز زيانْ بهره اى نمى برند.زيرا قرآن با دلايل روشن, حجت را بر گروه هاى منحرف تمام كرده, و زبان آنان را در روز رستاخيز مى بندد; ديگر نمى توانند بگويند: پروردگارا ما را معذور بدار و ما به وظايف و تكاليف خود جاهل و نادان بوديم, بلكه به آنان خطاب مى شود:(قِالَ كَذلِكَ اَتَتْكَ اياتُنِا فَنَسِيتَهِا وَكذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى.)خداوند به آنان مى گويد: آيات و پيامبران ما به سوى تو آمدند, ولى تو آنها را به دست فراموشى سپردى و امروز نيز تو فراموش مى شوى.خود قرآن بار ديگر اين حقيقت را به روشنترين وجه, ضمن آيه اى بيان مى كند و مى فرمايد:(يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَيَهْدى بِهِ كَثيراً وَمِا يُضِلُّ بِهِ اِü الْفِاسِقينَ[با مثلهاى] قرآن گروهى گمراه و گروه زيادى هدايت مى شوند و جز بدكاران كسى گمراه نمى گردد)مولوى اين حقيقت را در ضمن مثلى مجسم مى كند و مى گويد: مثل قرآن مانند طناب چاه است كه گروهى به وسيله آن از چاه بيرون مى آيند و برخى به وسيله آن در درون آن وارد مى شوند, اين تقصير طناب نيست, بلكه تقصير آن كسى است كه از آن به طور معكوس استفاده مى كند; چنان كه مى گويد:
از خدا مى خواه تازين نكته ها
زآن كه از قرآن بسى گمره شدند
مررسن را نيست جرمى اى عنود
چون تو را سوداى سربالا نبود
در نلغزى ورسى در انتها
زين رسن قومى درونِ چَه شدند
چون تو را سوداى سربالا نبود
چون تو را سوداى سربالا نبود