لقمانْ حكيم بود, نه پيامبر
برخى از روايات حاكى است كه لقمان با آن همه كمالات, به مقام پيامبرى نرسيده بود. از پيامبر اسلام نقل شده كه آن حضرت فرمود: لقمان, پيامبر نبود, بنده اى بود فكور و خوش عقيده, او خدا را دوست مى داشت, خدا نيز او را دوست داشت و بر او منت نهاد و حكمت به او آموخت.حماد بن عيسى از حضرت صادق & نقل مى كند كه آن حضرت چنين فرمود:(لقمان در سايه حسب و نسب, ثروت و مال, نيرومندى و زيبايى به آن مقام بلند نرسيد, لكن او مردى بود كه در اطاعت خدا استقامت داشت, گرد محرمات نمى گشت, آرام و با وقار و تيزبين بود, در هر موضوعى عميقانه فكر مى كرد, از هر حادثه اى درس عبرت مى گرفت, كمتر خنده و مزاح مى كرد, از اقبال دنيا خوشحال نمى شد, و از پشت كردن آن اندوهناك نمى گشت, فرزندان زيادى داشت و در مرگ آنها زمام بردبارى را از دست نداد. يكى از صفات جميله او اين بود كه هر گاه دو نفر با يكديگر اختلاف پيدا مى كردند, تا صلح و صفايى ميان آنها برقرار نمى ساخت, از پاى نمى نشست. مجالست دانشمندان و بزرگان را مغتنم مى شمرد. براى دادرسان و داوران و زمامداران, تأسف مى خورد كه چگونه فريب مقام و منصب چند روزه دنيا را مى خورند.)و در حديث ديگر مى خوانيم:(روزى يكى از بزرگان بنى اسرائيل از محلى عبور مى كرد, ديد گروهى مانند تشنگانى كه اطراف آب گوارا گرد مى آيند, دور لقمان جمع شده اند و به سخنان حكيمانه او گوش مى دهند و حل مشكلات خود را از او مى خواهند. آن رهگذر از طريق تعجب رو به لقمان كرد و گفت: تو آن نيستى كه مدتها با ما گله دارى مى كردى؟ گفت: آرى. گفت: در سايه چه چيز به اين مقام بلند رسيدى؟ فرمود: سه خصلت مرا به اين مقام رسانيده است:(صِدْقُ الحَدِيثِ, وأداءُ الأمانَةِ, وتَرْكُ مالايَعنِي(1)راستگويى, پس دادن امانت, اعراض از كارهاى بيهوده)از نظر يك مرد الهى, اين مطلب جاى گفتگو نيست كه بندگى و پيروى از اصول انسانى و اخلاقى, و دورى از گناهان و پرهيز از معاصى و خلافكارى, روح و روان انسانى را جلا و روشنى مى بخشد, و ذهن او را براى درك حقايق و واقعياتْ آماده مى سازد.به طور مسلّم يك مرد مادى كه با اين اصولْ سروكارى ندارد و در اين راه, تجربه و آزمايشى نيز ندارد, اين مطلب را صد در صد انكار خواهد كرد. او قدرت فكرى و جهش ذهنى را در گرو نبوغ ذاتى و هوش طبيعى و پس از آن در دايره تعليم و تعلم مى داند و بس, ولى شخص خداشناس كه به جهان ديگر و عوالم غيبى, ايمان راسخ دارد و معتقد است كه اين جهان با تمام محتويات خود زير نظر عالم ديگرى مى گردد, و تمام نعمتها و كمالها از جانب خداوند است, به آسانى مى تواند اين مطلب را تصديق كند كه بندگى و پيروى اوامر خدا و مخالفت با شهوات و دورى از گناهان, مى تواند روح را براى درك حقايق و فهم مسائل پيچيده كمك كرده و راهنمايى كند.قرآن مجيد, كتاب بزرگ آسمانى ما نيز به اين حقيقت اشاره كرده و مى گويد:(الَّذينَ جِاهَدُوا فينِا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنِاو كسانى كه براى ما [با هوسها و ساير مشكلات] بجنگند, ما آنها را به راههاى خود هدايت مى كنيم)پيامبر اسلام فرموده است:(مَنْ أخلَصَ للّهِ عزَّوجلَّ أرْبعِينَ صَباحاً جَرَتْ يَنابِيعُ الحِكْمَةِ مِنْ فَمِهِ وِلسَانِهِ)
مرحوم مجلسى حديث را اين طور نقل كرده است:(ما أخْلَصَ عَبْدٌ للّهِ عزَّوجلَّ أرْبَعِينَ صَباحاً إü جَرَتْ يَنْابِيعُ الحِكْمَةِ منْ قَلْبِهِ علَى لِسانِهِهر كس چهل روز, خود را براى خدا پاك و خالص گرداند, چشمه هاى علم و دانش از قلب او به سوى زبان او جارى خواهد شد)بنابراين هرگاه از روايات ياد شده استفاده شود كه لقمان مراتب علمى و اخلاقى را از طريق بندگى حقيقى و ترك گناهان و فرمانبردارى به دست آورده, نبايد تعجب كرد.به علاوه, وى از مجارى طبيعى نيز براى بالا بردن مراتب علمى خود بهره بردارى مى كرد, چنان كه پيامبر اكرم فرمود: (وى مرد فكورى بود و در هر موضوعى بيش از همه چيز فكر مى كرده است)فكر, چراغى است روشن كه تاريكيها را از بين مى برد. علاوه بر اين, امام صادق & در حديث گذشته فرمود كه پيوسته با دانشمندان نشست و برخاست داشت.