ابومسلم وصيت را اجرا مىكند - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابومسلم وصيت را اجرا مىكند

ابومسلم در اجراى وصيّت ابراهيم امام نهايت كوشش
را به خرج داد، تا آنجا كه به تعبير ذهبى و يافعى،حجّاج زمان خود
گرديد. (141)

مورّخان مىنويسند: زندانيان مقتول به دست ابومسلم به شصت هزار نفر
از مسلمانان شناخته شده، مىرسد، اما مقتولين ناشناخته، يا كسانى
كه در جنگ و زير سم اسبان از بين رفتهاند، شمارشان از اين رقم
بيرون است. (142)

منصور نيز اين حقيقت را اعتراف كرد، چه هنگامى كه
مىخواست ابومسلم را به قتل برساند،نخست او را سرزنش كرد و گفت: «
چرا شصت هزار تن را در زندان خود به قتل رساندى؟» سپس ابومسلم
بىآنكه منكر اين قضيه شود،چنين پاسخ داد:

«
اينها همه به منظور
تحكيم حكومت شما بود.»!! (143)

جعفر برمكى نيز همين را اعتراف نمود. (144)

در جاى ديگر ابومسلم تعداد قربانيان خود را صد
هزار نفر اعتراف كرده. (145) اما آمار كشته شدگان در جنگهايى كه وى
با بنى اميّه و فرماندهانشان به راه انداخته بود، به يك ميليون و
ششصد هزار تن مىرسيد (146)

ابومسلم در نامهاى به منصور نيز مىنويسد: «
برادرت مرا دستور داد كه شمشر بكشم، به مجرّد سوء ظن دستگير كنم، به
بهانه كوچكترين اتهامى به قتل برسانم و هيچگونه عذرى نپذيرم. پس من
نيز به دستور وى بسى حرمتها هتك كردم كه خدا (پاييدنشان؟) را
لازم شمرده بود، بسى خونها ريختم كه خدا حرمتشان را واجب كرده
بود. حكومت را از دست اهل بيتش بستاندم و د جاى ديگر بنهادم» (147)

منظور او از« اهلش»، اهل بيت است. زيرا در نامه
ديگرى كه به منصور نگاشته، چنين آورده است: برادرت قرآن را
بىمقدار و تحريف نمود. با مشتبه كردن امر و با كذب و تعّدى ، آن را
بر خاندان خود تطبيق نمود و او در نظرم به صورت مهدى نمودار گرديد

منظور اين است كه برادرت منصور آياتى را كه در شأن
اهل بيت (ع) نازل شده بود، به گونهاى تحريف كرد كه با عباسيان
منطبق آيد.بدينوسيله ابو مسلم را در مورد علويان فريفت تا توانست
وادارش كند به آن همه اعمالى كه از كذب و تجاوزمايه مىگرفت. اين
مطلب را در نامى ديگرش خطاب به منصور تصريح مىكند: « غير خودتان
از خاندان پيغمبر را كه برتر از خودتان بودند به خفت و خوارى و
گناه و تجاوز زير پا نهادند» و منظورش علويان است. (148) به هرحال
ديگر جاى شگفتى نيست كه ببينيم ابومسلم در ستمگرى آنچنان اوج
گرفته بود كه هنگام رفتن به حج « عربها از تمام گذرگاههاى وى
مىگريختند، چه درباره خونآشام بودن او سخنان بسيار شنيده
بودند.» (149)

همه اينها به طور جدى دليل بر دامنه ظلم عباسيان
است كه چگونه با مردم به طور كلى، و با علويان به نحو ويژه، رفتار
مىكردند. با كاوش در اين وقايع تاريخى انسان در مىيابد كه ملّت
در چه وحشت مستمرى مىزيستند و چگونه هزاران هزار تن به كوچكترين
بهانه و علتى به قتلگاه روانه مىشدند.

بار ديگر توجه خوانندگان را به نامه خوارزمى كه
قبلأ نقل قولهايى از آن داشتيم، جلب مىكنم. اين نامه به اعتراف
چند تن از محقّقان از اسناد بسيار مهم به شمار مىرود.

در اينجا نكته ديگر قابل تذكراست. آن اين كه
مطالب ياد شده ـ همان گونه كه گفتيم ـ اشارهاى بود به وضع عباسيان
در برابر مردم به طور كلى، و در برابر علويان به طور خاص. اكنون
اگر اشارهاى به زندگى خصوصى خودشان نكنيم اين سكوت ظلمى به حقيقت
و تاريخ محسوب مىشود.حال ببينيم تاريخ در اين باره براى ما چه
حكايتها دارد.

/ 101