ماجراى شهر نيشابور - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماجراى شهر نيشابور

اين ماجرا را تقريبأ تمام كتابهايى كه به احوال امام رضا
(ع) و جريانهاى خط سيرش به « مرو » پرداختهاند، نقل كردهاند.
هنگام ورود به نيشابور دو حافظ قرآن به نامهاى «ابوزرعه رازى » و
«محمد بن اسلم طوسى » همراه با تعداد بيشمارى از دانشجويان سر
راهش را گرفتند تا چشمشان به جمال رويش روشنى گيرد. مردم بسيارى به
استقبال آمده بودند، برخى فرياد مىزدند، برخى ديگر از خوشحالى
جامه خود را بر تن مىدريدند، عدهاى روى زمين مىغلتيدند، عدهاى
هم سم استر امام را در آغوش مىكشيدند و بالاخره جمعى نيزگردنها
را به سوى سايبان محملش كشيده، هر كس به نحوى احساسات خود را ابراز
مىكرد. روز به نيمه رسيد و از چشمان مردم همچنان سيل اشك سرازير
بود. بالاخره چند تن از راهنمايان فرياد برآوردند كه: « اى مردم،
همه سكوت اختيار كرده گوش فرا دهيد. پيغمبر اسلام (ص) را با ازدحام
بر گرد فرزندش آزار مدهيد »در آن هنگام امام (ع) حديثى را با
ذكرسلسله سند طلائيش كه مشهور است، براى مردم چنين بازگو كرد:

خدا مىفرمايد: «
كلمه توحيد يعنى لا اله الّا الله دژ من است، هر كس وارد اين دژ
شود، از عذابم ايمن است .
»

امام اين را بگفت
و مركبش از جا حركت كرد، آن گاه دوباره سر از سايبان مركبش بيرون
آورد و افزود: « اما با رعايت شروط آن كه من خود از جمله آن هستم .
»

در آن روز تعدادى
بالغ بر بيست هزار نفر قلم و دوات به دست داشتند كه حديث امام را
مىنوشتند. آرى، و بدينگونه مورّخان رويداد معروف نيشابور را
يادداشت كردهاند. (8)

سند ولايتعهدى كه مأمون آن را به خط خويش نوشته، ضمن تعبيرهايى
بازگو كننده موقعيّت و سجايا در شخصيت امام است. مثلأ مأمون چنين
مىنويسد: « چون او بديد فضيلت درخشانش، واكنش چشمگيرش، پارسايى
برجستهاش، زهد سرَهاش، كنارهگيريش از دنيا، و خلاصه خويشتن داريش
از مردم را وبر وى ( مأمون ) ثابت گرديداخبارى كه پيوسته درباره او
با هماهنگى مضمون شنيده مىشد، زبانهايى كه بر او اتفاق سخن
داشتند، چون در او فضيلت را به حّد عالى، زنده و كامل يافت »

وبه نوشته النجوم
الزاهره، امام رضا « سرور بنى هاشم و گرانقدرترين آنها در زمان
خود بود. مأمون او را بسيار گرامى مىداشت، در برابرش بسى كرنش
مىكرد » (9)

/ 101