يكى از واژه هايى كه در قرآن معمولا همراه با واژه ضدِّ خود به چشم مى خورد، كلمه «استضعاف» است. «استضعاف» از ماده «ضعف» و داراى معانى مختلفى است; از جمله: 1. به ضعف كشانده شدن، محروم شدن يا مورد تحميل محروميّت قرار گرفتن. 2. ضعيف پنداشته شدن و به حساب نيامدن. 3. ضعيف بودن (ضعف بدنى، مالى و...). اين كلمه يا توجّه به معناى اوّل و دوم، مفهوم «مستضعف» يا «مستكبر» را تداعى مى كند; زيرا تا «مستكبر» (ضدّ مستضعف) نباشد، «استضعاف» صورت نمى پذيرد. معناى سوم بسا كه از «استضعاف» معلول ضعف بدنى و نارسايى فكرى و عقلى شخص «مستضعف» باشد و در اين صورت لازم نيست تا پاى مستكبرى به عنوان عامل استضعاف به ميان آيد «استضعاف» از مادّه «ضعف» از باب «استفعال» است كه بيشتر در دو معناى اوّل و دوم به كار مى رود; زيرا باب استفعال در اينجا به معناى «خواستار بودن» و «طلب كردن» است. مفسّر معروف، طبرسى در مجمع البيان ذيل آيه 97 سوره نساء مى نويسد: «الاستضعاف طلب ضعف الشىء; استضعاف به معنى طلب ضعف شى است». در حديث نبوى نيز آمده است: «و المكرَه لايكون الاّمستضعفاً; كسى كه چيزى بر او تحميل گشته است، جز مستضعف نيست». استضعاف پديده اى است كه حاصل تضعيف، به ضعف كشاندن و يا ضعيف پنداشته شدن مستضعفان از سوى مستكبران است و كمتر مستضعفى در جوامع بشرى به چشم مى خورد كه در استضعاف او پاى مستكبرانى با عناوينى چون: شاه، طاغوت، طاغوتچه، قدرتمندان وابسته، زراندوزان كفركيش، سرمايه داران از خدا بى خبر، دنياپرستان زالو صفت، قدرت ها و ابرقدرت ها در ميان نباشد.