ادراكات حسّى (اعمّ از مسلّح و غير مسلّح) در جهان شناسى مورد توجه دين است. در قرآن از حواسّ پنج گانه در موارد متعدّد سخن به ميان آمده و مورد تمجيد قرار گرفته است. ادراكات عقلى نيز مورد توجّه اكيد اسلام است. عقل در اسلام، «پيغمبر باطنى» به حساب آمده است; بنابراين، جهان شناسى تجربى و عقلى به سان ادراكات شهودى و حضورى، در صورت واقع نمايى مورد تأييد دين است. روش تجربى، عقلى و شهودى در جهان شناسى را نيز مى توان فى الجمله مقبول دين دانست. روش انبيا نيز كه مبتنى بر استفاده از وحى و برخوردارى از علم مطلق الهى است، روش منحصر به فردى است كه «اعجاز» ناميده مى شود. براين اساس، جهان شناسى وحيانى كامل ترين و جامع ترين جهان شناسى است. درباره هماهنگى ميان علم و دين در جهان شناسى به چند نظريّه بر مى خوريم كه مهم ترين آنها چنين است:
1. نظريّه وفاق
اين روش به تحقيقات علمى بشر كمك بسيار كرده و مى كند. «ايان باربور» در كتاب پر ارج خود علم و دين مى نويسد: «هم زبان علم و هم زبان دين، از نظر مرجع و محتوا واقع نگرند». وى هم چنين مى نويسد: «هر يك از اين دو (علم و دين) بايد تماميّت و يگانگى ديگرى را محترم بشمارد». هم چنين «كرسون» يكى از فيزيك دانان آكسفورد مى نويسد: «روش هاى علم و دين وجوه مشترك زيادى دارند». دين و علم، در پى تبيين پديده هاى هستى، همسو و هم گامند. راز اين هميارى را مى توان در اين كلام «باربور» جست: حقايق وحيانى، شامل پيامى است كه خداوند از طريق مسيح و ساير پيامبران ارسال مى دارد... آنجا كه همه حقايق از سوى خداوند است، اين دو سرچشمه (علم و دين) با يكديگر وفاق دارند.