5 . مكاشفات و شهود باطنى - درس هایی از وصیت نامه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درس هایی از وصیت نامه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

محمد شفیعی مازندرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5 . مكاشفات و شهود باطنى

چنانكه درباره رؤيا گفتيم، آن گاه كه روح انسان از سرگرمى ها و اشتغالات بر كنار ماند، مى تواند از حقايق جهان آگاهى يابد (المكاشفة المعنوية للحقايق بالاطّلاع على عالم الاسماء الأعيان). او مى تواند ناديدنى ها را ببيند و حتّى از گذشته و آينده باخبر شود. اين فراغت در صورت حصول انقطاع است و انقطاع حاصل نمى آيد جز از طرق زير:

الف ـ در پرتو وقوع امور هولناك در زندگى.

ب ـ از طريق تصرّفات و اشاره ولى اللّه و انسان كامل.

ج ـ از راه كمالات نفسانى.

انسان در پرتو انقطاع گاهى به مشاهده بخشى از حقايق هستى نايل مى گردد و گاهى نيز جميع حقايق را از ازل تا ابد مشاهده مى كند.

6 . وحى و مكتب انبيا

از راه وحى و مكتب انبيا، نه تنها فطرت و بينش هاى فطرى انسان به فعليّت و تجلّى در مى آيند. و افق عقل و ميدان ديد آن نيز گسترده تر مى گردد، بلكه انسان به بسيارى از حقايق فراتر از تيررس حسّ و عقل دست مى يابد; زيرا رسولان، منصوب از طرف خدا و مجرى احكام او در جهانند; براين اساس اينان امانت دار اسرار اويند و از ابعاد هستى باخبرند، بنابر اين مى توان در شناخت زواياى مختلف جهان آفرينش از آنان بهره مند شد. علوم و فنون بشرى نيز در آغاز از همين طريق تحقّق يافته اند. علوم در خدمت بشر است و دين نيز رسالتى جز اين ندارد; پس تضّادى ميان علم و دين نيست.

بهترين راه درك حقايق هستى برخوردارى از امدادهاى آسمانى از جمله وحى است. آيا خدايى كه جهان را آفريده است، بهتر از ما از ابعاد وجودى آن آگاهى ندارد؟ آيا وحى جز اتصال دهنده انسان با مبدأ علم و آگاهى راستين است؟ اگر به واقعيّت وجودى و هويّت وحى الهى دقّت كنيم، به اين حقيقت دست مى يابيم كه مرتبه درك حسّى و تجربى و ادراك عقلى ما هرگز نمى توند همسنگ ادراك وحيانى مكتب انبيا باشد. علاّمه طباطبايى در الميزان درباره حقيقت وحى مى نويسد:

نبوّت، حالتى خدايى است و مى توان گفت كه حالتى غيبى است و نسبت آن به حالات ما (همچون ادراك و فعل) همانند نسبت ميان حالت بيدارى و خواب است; بر اين اساس انسان از راه وحى به معارف و حقايقى دست مى يابد كه تنها در پرتو آن مى تواند اختلافات و تناقض هاى زندگى را پاسخ گو باشد. اين ادراك غيبى در لسان قرآن «وحى» ناميده مى شود.

مطالبى را كه تا حال درباره وحى به عنوان يكى از ابزارهاى شناخت گفته ايم، مى توان در موارد زير خلاصه كرد:

1. از راه وحى مى توان به حقايق دست يافت.

2. ادراكات حسى و تجربى و نيز ادراكات عقلى ما هرگز همسنگ ادراكات وحيانى انبيا نخواهند بود.

3. فقط مكتب انبيا مى تواند مشكلات بشر را حل كند.

4. علوم حقيقى را مى توان از راه وحى به دست آورد.

بشر توسّط وحى و مكتب انبيا از بربريّت و توحّش درآمد و در همه زمينه ها به پيشرفت هاى روزافزون نايل آمد و به تمدّن دست يافت. بايد تلاش كنيم تا از تمدّن و علوم و فنون در همان جهتى كه انبيا خواستار آنند سود ببريم. امام راحل(قدس سره) همواره از همسويى ميان علوم حوزوى و دانشگاهى سخن مى گفت و به هر دو عرصه علمى عشق مىورزيد. آن حضرت همواره خاطرنشان مى كرد:

ما روحانيون با دانشگاهى ها يك مسير داريم و مسئوليّت اين دو طايفه از طوايف ديگر بيشتر است، چنانكه شغلشان شريف تر است.

شما سعى كنيد كه از متخصصين متعهّد استفاده كنيد. ما بارها گفته ايم كه ما متخصص مى خواهيم ولى متخصّص متعهّد، ولى دشمنان ما فرياد زدند كه اينها با تخصّص مخالف اند. البته متخصّص منحرف از هر كس خطرناك تر است.

امام(قدس سره) درباره هماهنگى ميان علم و دين بر چند نكته تأكيد داشت:

1. دانشگاه بايد مركز تربيت صحيح باشد; زيرا مركز تعيين سعادت و شقاوت، ملّت است و اگر دانشگاه اصلاح شود، كشور اصلاح مى شود.

2. براى اسلامى كردن دانشگاه بايد تلاش و جدّيت كرد. بايد در دانشگاه علوم معنوى هم تدريس شود. و بايد دانست كه مسئوليت دانشگاه سنگين تر و حسّاس تر از ساير قسمت ها است.

3. ضرر عالم بدون تهذيب، بيشتر از جاهل بدون دانش است. دانشگاهى كه تهذيب نفس نداشته باشد، جز فساد حاصلى ندارد و هرچه بر سر بشر مى آيد از علم بدون تهذيب است.ترديدى نيست كه علم در دل انسان فاسد، زيان بارتر از نادانى است.

دانشگاه مركز همه چيز است، حتّى تشكيل دولت و بايد دانشگاه اسلامى شود تا براى كشور مفيد گردد. مى دانيد كه دانش تنها، فايده اى ندارد و بايد با تعهّد همراه باشد; در آن صورت مى تواند مفيد واقع شود و در پيش خدا آبرومند باشد.

4. دانشگاه ها نه تنها مراكزى براى تهذيب و تعليم جوانان مى باشند، بلكه لازم است تا جوانان به گونه اى تربيت شوند كه از خارج بريده و مستقل در راه اسلام و كشورشان خدمت كنند;يعنى همه رشته هاى علمى و تخصّصى و هم تهذيب اخلاق و هم عمل و پايبندى بدان را تقويت كنند.

5 . دانشگاه بايد متحوّل شود و به خدا روى آورد و به معنويّت بپردازد و درس ها را براى خدا بخواند; زيرا ملاك ارزش در لسان انبيا و اوليا علم و تقواست.

6 . ترقّى مملكت به دانشگاه است.

/ 100