حكومت مستضعفان - درس هایی از وصیت نامه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درس هایی از وصیت نامه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

محمد شفیعی مازندرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكومت مستضعفان

خواهيد گفت چرا موعود تاريخ، امام زمان (عج) در اوّلين فرصت، آيات اوّل سوره قصص را تلاوت خواهد كرد؟ دقّت در اين آيات بهترين راه براى دستيابى به راز نهفته در آنها و يافتن پاسخ مناسب اين پرسش است. در اين آيات سخن از استكبار و مستكبر بزرگ تاريخ، فرعون و نيز سخن از استضعاف و مستضعفان در بند آن طاغوت و هم چنين سخن از گردآوردن زير پرچم حق و دست اتّحاد و يكدلى به يكديگر دادن است.

پرسش

1. ديدگاه حضرت امام درباره مسأله استضعاف چيست؟

2. حضرت امام چه كسانى را منشأ استضعاف جامعه مى داند؟

3. امام، حامى استضعاف است يا حامى مستضعفان؟

4. چرا حضرت امام از مستضعفان حمايت مى كند؟

5 . منظور اساسى حمايت حضرت امام از مستضعفان چيست؟

6 . آيا مستضعف بيگانه از خدا با مستضعف مؤمن، در ديدگاه حضرت امام يكسان اند؟

درس نهم:دين و سياست

الف. معناى سياست

و اژه «سياست» از حيث لغت و كاربرد داراى معانى همچون، حكم راندن، اداره كردن مملكت، عدالت و داورى است.

لغت دانان عرب در تبيين معناى كلمه سياست مى نويسد: «ساس الناس سياسة، تولّى رياستهم وقيادتهم; به سياست قوم پرداخت; يعنى رهبرى و مديريّت كلان جامعه شان را پذيرفت».

زعامت و رياست جمعى را به عهده گرفتن، از مفاد اساسى واژه «ساسَ» است. اين واژه به معنى «رام كردن» و «تربيت كردن» نيز آمده است; چنانكه در حديث چنين مى خوانيم:

لم يكن شىء من الحدثه اشدّ علىّ من سياسة الفرس...

كانت له فرس اسوسه; او اسبى داشت كه من آن را پرورش مى دادم.

سياست بر اساس كاربردهاى مختلف، معانى مختلفى دارد، همچنين در باب معناى سياست آمده است: «القيام على الشىء بما يصلحه». اقدام به كارى براساسِ مصلحت را، سياست گويند.

چنانكه «سياست فاضله» آن نوع از سياست را گويند كه تكميل اخلاق و نيل به سعادت انسان ها لازمه آن است. خواجه نصيرالدين طوسى در ضمن توضيح حكمت عملى، از سياست اين گونه ياد مى كند:

دانستن مصالح حركات ارادى و افعال انسان بر وجهى كه مؤدّى به نظام احوال معاش و معاد ايشان باشد و مقتضى رسيدن به كمالى كه به سوى آن متوجّه اند.

گرچه براساس اين تعريف هر گونه دانش و آگاهى مربوط به كردار و رفتار براساس مصلحت زندگى دنيوى و اخروى (فردى يا اجتماعى) را سياست گويند، امّا چنانكه صاحب نظران تصريح كرده اند با توجّه به موضوع سياست، كه مجموعه اى از مسائل اجتماعى، فرهنگى، امنيّتى، اقتصادى و... را در بر دارد، سياست غالباً در معنايى به كار مى رود كه به اجتماع و امور اجتماعى مربوط مى شود.

ارسطو در كتاب سياست يادآور شده است كه غايت همه دانش ها و هنرها نيكى است و غايت دانش سياسى كه از همه دانش ها ارجمندتر است. بالاترين نيكى هاست. وى مى نويسد: «نيكى يى جز دادگرى، كه صلاح عام بدان وابسته است وجود ندارد».

گرچه سياست بر حسب نوع تفكّر حاكم بر سياستمدار، به «سياست حيوانى» (سياست شيطانى) و «سياست انسانى» تقسيم مى شود، ولى سياست انسانى مورد نظر اين نوشتار همان سياستى است كه از آن به عنوان «سياست فاضله» ياد شد; سياستى كه بر مبناى آن، سياست مداران، عهده دار امانت و خلافت الهى اند. سياست به معناى راستين كلمه از ديدگاه اسلام نيز جز اين نيست. در حديث آمده است: «الامام عارف بالسّياسة».

گرچه كلمه «سياست» از مصطلحاتى است كه كاربردهاى گوناگونى دارد، لكن آن چه بيشتر در فرهنگ اسلامى به كار مى رود، سياست گذارى صحيح در دو حوزه: «پرورش نفوس» و «تدبير امور زندگى اعم از فردى و اجتماعى» است.

اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: «سياسة النفس افضل سياسة» تربيت نفس آدمى، برترين سياست است». و نيز آن حضرت فرمود:

سياسة العدل ثلاث: لين فى حزم و استقصاء فى عدل و افضال فى قصد.

سياست در امور اجتماعى از راه مدارا، عدالت پيشگى و ميانه روى ميسّر است.

آن حضرت در بيانى ديگر فرمود: «سياسة الدّين بحسن الورع; سياست در دين دارى، رعايت پارسايى است».

قابل ذكر است كه سياست مورد نظر را سياست مدارى توان مند و معصوم لازم است تا به تربيت نفوس بشرى و تدبير امور بپردازد. بر اين اساس امام مجتبى(عليه السلام)فرمود: «ندبنا اللّه لسياسة الأُمّة; خدا ما را سياست مدار امّت خواند». در حديث ديگر چنين آمده است:

ثمّ فوّض الى النّبى ـ صلّى اللّه عليه و آله ـ امر الدّين و الامّة ليسوس عباده ; تدبير امور دينى و امور دنيوى آدميان به پيامبر(صلى الله عليه وآله) واگذار شده است.

توجّه به واژه «سياست» و «سياست مدار» و كاربرد اصلى آن در نظام تربيتى اسلام اين حقيقت را اثبات مى كند كه:

الف. سياست، عبارت از تربيت نفوس و تصدّى امور اجتماعى است براى اجراى دستورهاى خدا در ميان مردم.

ب. پيامبر و امام(عليه السلام) كه در ديدگاه شيعيان مصون از هرگونه خطا، گناه و لغزشند، مى توانند در صدر امور سياسى جامعه قرار گيرند و در صورت غيبت يا عدم حضور آنان، فقط انسان هاى عادل، عالم و متعبّد به قانون خدا به عنوان نايب آنان مى توانند عهده دار امور شوند. مسأله «ولايت فقيه» در همين جا مفهوم اصلى خويش را باز مى يابد.

ج. حكومت از آن خداست «ان الحكم إلاّ للّه». ولى اجراى آن در ميان مردم به خليفه خدا واگذار شده است.

د. از ديدگاه اسلام حكومت انسان بر جامعه، ضرورى است.

از جمله مشكل فكرى و سياسى خوارج نهروان، همين بود كه مى گفتند: «ان الحكم الاّ للّه». اميرمؤمنان(عليه السلام) به آنان خاطر نشان كرد كه سخن، سخن حقّى است ولى ايده باطلى از آن اراده شده است. و بر استدلال خود چنين افزود: «وانّه لابّد للناس من امير بر او فاجر; مردم بايد اميرى داشته باشند; نيك يا بد».

برخى، راز اصلى روى آوردن به جامعه و شركت در امور سياسى را در طبيعت آدمى مى جويند و برخى آن را از ضرورت هاى زندگى اجتماعى مى دانند. در هر دو صورت، هنگامى كه آدمى قدم در جامعه مى نهد، بايد به قوانين آن گردن نهد و به ضرورت وجود حاكم و زمامدار اذعان كند.

با توجه به معانى واژه سياست و حكومت، هدف و غايت از سياست مديريّت صحيح جامعه و حكومت بر مردم است. گرچه ارسطو غايت سياست را در «نيكى» خلاصه مى كند. ولى ترديدى نيست كه «سياست» مسأله مهمّى است. افلاطون مى گفت: «سياست و اخلاق براى تأمين سعادت بشرى، ضرورى اند».

شهيد مظلوم بهشتى(قدس سره) مى گفتند:

سياست از ديانت و حتّى از عبادت جدا نيست. و اين سخن معروف مدّرس، آن قهرمان ميدان دين و سياست است كه مى گفت: «ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست».

امام در تعريف سياست مى گويد: «مگر سياست چيست؟ روابط ما بين حاكم و ملّت ها روابط مابين حاكم با ساير حكومت ها».

/ 100