چشمه خورشید نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

چشمه خورشید - نسخه متنی

مصطفی دلشاد تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسفه ى شيعه تركيب و شكل خاص خود را از اين سرچشمه اتخاذ كرده است، زيرا متفكران شيعه با توه به آنكه كلمات امام، يك دوره ى كامل فلسفه را تشكيل مى دهد، از اين كتاب كليه ى مطالب مربوط به الهيات را استنساخ كرده اند.'' [ P.4691 ,Paris ,Galimard .Vol, Philosophie al ed dramilag ,Corbin,Henri. ]

نهج نه تنها سرچشمه ى معرفتهاى نورانى است، بلكه طبيب الهى نفوس انسانى است. به تعبير استاد امين نخله: ''هرگاه كسى بخواهد بيمارى نفس خود را درمان نمايد، بايد به كلام امام در نهج البلاغه روى آورد و راه رفتن در پرتو نهج البلاغه را بياموزد.'' [ مصادر نهج البلاغه، ج 1، صص 92 -91. ]
روى آوردن به نهج البلاغه، به منزله ى نشستن رد مدرسه ى تعليم و تربيت اميرمومنان "ع" و تاثير گرفتن از روح آن حضرت و پرورده شدن به خوى آن حضرت است. دكتر زكى مبارك مى گويد: ''من معتقدم كه مطالعه ى نهج البلاغه، روح مردانگى و شهامت و عظمت نفس را به انسان انتقال مى دهد، زيرا از روح پرتوانى صادر شده است كه در دشواريها و مصيبتها باهمت شيرگونه ى خود مواجه گشت.'' [ عبقريه الشريف الرضى، ج 1، ص 296. ]

شگفتى الفاظ و معانى نهج البلاغه و هندسه ى معجزه آسا و موسيقى قدسى آن هر انسان صاحب ذوق و انديشه را متاثر و منقلب مى سازد. ''جرج جرداق'' انديشمند برجسته مسيحى در برخورد با نهج البلاغه، اين كتاب شگفت را چنين توصيف مى كند:''آيا درباره ى نهج البلاغه تحقيقى كرده اى؟ نهج البلاغه كه از فكر و خيال و عاطفه آياتى به دست داده كه تا انسان هست و تا خيال و عاطفه و فكر انسانى وجود دارد، با ذوق بديع ادبى و هنرى او پيوند خواهد داشت. ايات به هم پويسته و متناسب، جوشان از حسى عميق و ادراكى ژرف، بيان شده با شور و شوق واقعيت و گرمى حقيقت، با ميل به شناخت ماوراى اين حقيقت و واقعيت... زيبا و نغز كه زيبايى موضوع و بيان در آن به هم آميخته تا آنجا كه تعبير با مدلول و شكل با معنى چنان يكى مى شود و متحد مى گردد كه حرارت با آتش و نور با خورشيد و هوا با هوا يكى هستند! و تو در قبال آن چيزى نيستى مگر به مثابه ى مردى در برابر سيل خروشان و درياى مواج و بادى كه مى وزد و تكان مى دهد. يا مانند مردى در مقابل يك پديده ى طبيعى كه بايد بالضروره و به حكم جبر جريان، به آن نحوى باشد كه اكنون هست... با يگانگى و وحدتى كه اگر در اجزاى آن تغييرى داده شود، وجود آن مى رود و تغيير ماهيت مى دهد!

بيانى است كه در اشتراك حس شنوايى با عقل آن چنان است كه معانى را به شكل زمزمه ها و سرودهايى در مى آورد كه آنها آن سان كه طبيعت زنده مى خواهد و مى جويد، خود داراى معانى كاملى هستند. و از نقطه نظر اشتراك حس ديد و بينايى با عقل به طورى است كه گويى معانى را به صورت تابلوهاى هنرى بديعى در مى آورد كه داراى خطوط،شكلها و رنگهايى است و ناگهان براى تو جهانى است مملو از بدايع هنرى، آميخته با شكلها و آهنگها، سرودها و رنگها!

بيانى است كه اگر براى انتقاد سخن گويد، گويى تندباد خروشانى است. اگر فساد و مفسدين را تهديد كند همچون آتشفشانهاى سهمناك و پرغرش زبانه مى كشد و اگر به
استدلال منطقى بپردازد، عقلها و احساسات و ادراركات بشرى را مورد توجه قرار مى دهد و راه هر دليل و برهانى را مى بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت مى كند و اگر به راى و تفكر و دقت دعوت كند، حس و عقل را در تو همراه مى سازد و به سوى آنچه كه مى خواهد سوق مى دهد و تو را با جهان و هستى پيوند مى دهد و نيروها و قواى تو را متحد مى گرداند تا حقيقت را كشف كنى! و اگر تو را پند و اندرز دهد، مهر پدر و عاطفى پدرى و راستى و وفاى انسانى و گرمى محبت بى انتها را در آن خواهى يافت. و اگر براى تو از ارزش هستى و زيباييهاى خلقت و كمالات جهان هستى سخن گويد، آنها را با مركبى از نور ستارگان در قلب تو مى نويسد!

بيانى است بلاغت از بلاغت و قرآنى از قرآن! بيانى است كه در اسباب و اصول بيان عربى، به آنچه كه بوده و خواهد بود، پيوند دارد، تا آنجا كه درباره ى گفته اند: گفتار او از كلام خداوند پايين تر و از سخن مخلوق بالاتر است.'' [ جرج جرداق، امام على، صداى عدالت انسانيت، ترجمه ى سيد هادى خسروشاهى،موسسه ى مطبوعاتى فراهانى، 1344 ش. ج 1، صص 68 -66. ] و نهج البلاغه چنين كتاب شگفتى است.

دكتر زكى نجيب در اين باره مى نويسد: ''هنگامى كه به همين منتخب كلمات امام على "ع" كه شريف رضى برگزيده و بدان نهج البلاغه نام نهاده است به دقت مى نگريم، خود را در مقابل دنيايى از شگفتى تعبير و عمق معنى، حيرت زده مى يابيم. اگر بخواهيم گفته هاى على "ع" را تحت عناوينى كلى قرار دهيم، ملاحظه مى شود كه بخش اعظم آن در اطراف سه موضوع اصلى، خدا، جهان و انسان دور مى زند و اين هر سه، موضوعاتى است كه همواره اهم كوشش فيلسوفان گذشته و حال، بدان برمى گردد.'' [ المعقول و اللامعقول فى التراث العربى، ص 30، به نقل از: محمد حسن آل ياسين، نهج البلاغه از كيست؟ ترجمه ى محمود عابدى، چاپ اول، بنياد نهج البلاغه، 1360، ش. ص 18. ]




/ 273