مقام علمى و ادبى سيد رضى - چشمه خورشید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه خورشید - نسخه متنی

مصطفی دلشاد تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقام علمى و ادبى سيد رضى

اشعار سيد رضى از چنان روانى و زيبايى در الفاظ و وزانت و متانت در معانى برخوردار است كه همگان را به شگفتى واداشته است. او در اشعار خود بدون تكلف صنايع ادبى
به خدمت گرفته و با كمترين الفاظ، والاترين معانى را ابلاغ كرده است، موسيقى شعر او سحرانگيز است و طنين امواج آن در درون جان نفوذ مى كند و اثرى عميق باقى مى گذارد. [ ن. ك: تاريخ ادبيات زبان عربى، ص 500. ] همين ويژگى او تمام مقامات علمى و مناصب بزرگ او را تحت الشعاع قرار داده است، تا جايى كه حتى در زمان حياتش، از او به 'شاعر' تعبير كرده اند و شاعران عنوان نموده اند تا در زمره ى عالمان و دانشمندان، هر چند كه كسى منكر مقام والاى او در عرصه هاى بلند علم و فرهنگ اسلامى و شيعى نيست. [ ن. ك: يادنامه ى كنگره هزاره نهج البلاغه، مقاله ى نگاهى كوتاه به زندگانى پرافتاخر سيد رضى مولف نهج البلاغه، ص 227. ]

'ثعالبى' اديب معاصر با سيد رضى، درگذشته به سال 429 هجرى، درباره ى او چنين مى نويسد:'او انيك نابغه ى دوران و نجيب ترين بزرگان عراق و در عين شرافت نسب و افتخار حسب، مزين به ادبى نمايان و فضلى تابان و بهره اى وافر از تمام خوبيها و نيكوييهاست. از اين گذشته او سر آمد شاعرانى است كه از دودمان ابوطالب برخاسته اند، چه گذشتگان و چه معاصران و با آنكه در ميان آنان شاعران مبتكر و نو آور چون جمانى، اين طباطبا و ابن ناصر و جز ايشان بسيار بوده اند، اما اگر بگويم او سر آمد شاعران قريش است، گزافه نگفته ام كه گواه صادق آن اشعار اوست كه اين ادعا را مى توان با مراجعه بدانها دريافت، اشعارى عالى و استوار، خالى از سستى و عوار، كه در عين رواين و سلاست، محكم است و با متانت، داراى معانى نغز و بلند و چونان ميوه ى رسيده و با طراوت.' [ يتيمه الدهر، ج 3، ص 155. ]

'خطيب بغدادى' عالم برجسته ى قرن پنجم و معاصر سيد رضى، درگذشته به سال 463 هجرى، مى نويسد:'او شاعرى نيكو و توانا بود و من از ابوعبدالله محمد بن عبدالله كاتب در مجلس ابوالحسين بن محفوظ كه يكى از روسا بود، شنيدم كه مى گفت: جماعتى از بزرگان علم و ادب را ديدم كه مى گفتند كه رضى برترين شاعران قريش است.' [ تاريخ بغداد، ج 2، ص 246، وفيات الاعيان، ج 4، ص 419. ]

سيد رضى گذشته از مقام والايى كه در علوم اسلامى و فرهنگ دينى داشت، هنوز بيست بهار عمر را پشت سر نگذاشته بود كه در عرصه ى ادبيات عرب يكه تاز ميدان و مايه ى مباهات همگان بود و در نظم و نثر شگفتيها مى نمود. او در انواع شعر هنر نمايى مى كرد و اشعارش دست به دست مى گرديد و آن را مى خواندند و در شگفتى فرومى رفتند و اشعارش را حفظ مى كردند. بسيارى از بزرگان علم و ادب و سياست به اشعار سيد رضى علاقه ى بسيار نشان مى دادند و آنها را حفظ مى كردند. [ الشريف الرضى، ص 130. ] نقل كرده اند كه
'صاحب بن عباد' اديب بى بديل و نادره ى دوران در ادب و سخن شناسى و نويسندگى،[ ن. ك: الكنى و الالقاب، ج 2، صص 376 -370. ] با قطعه اى از اشعار سيد رضى رو به رو شد و چنان شيفته گرديد كه كسى را به بغداد فرستاد تا از روى ديوان سيد رضى نسخه اى بردارد و براى او ببرد. و اين واقعه در سال 385 هجرى بود كه سيد رضى 26 سال بيشتر نداشت. [ عبدالحسين الامينى، الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، الطبعه الخامسه،دار الكتاب العربى، بيروت، 1403 ق. ج 4، صص 200 -199. ] و نيز 'تقيه' دختر سيف الدوله كه در سال 399 هجرى درگذشته است، چنان شيفته ى اشعار سيد رضى شده بود كه كسى را از مصر به بغداد فرستاد تا از روى ديوان وى نسخه بردارد و برايش ببرد. [ همان، ص 200. ] و اين همه جلوه اى كوچك از شخصيت والاى شريف رضى است.علامه امينى "ره" مى نويسد:'آشكار است كه هر كس بر روحيات سرورمان شريف رضى آگاه گردد و جايگاه برجسته ى او را از نظر علم و رياست و والايى مرتبت بشناسد، مقام شعر و شاعرى را دون مقام او خواهد يافت و روح او را برتر و والاتر از ديگر شاعران و ملاحظه خواهد كرد كه هنر شعر بر شخصيت و مرتبت او نيفزوده و در مناعت و شرافت او تاثيرى نداشته و براى او عظمت و رفعتى به بار نياورده و در پيشرفت اجتماعى او يار و مددكارش نبوده است كه او پيش از دهسالگى به قافيه سنجى پرداخته و شعر سروده است. موقعى كه دهساله بوده، ضمن قصيده اى چنين سروده است:




  • المجد يعلم ان المجد من اربى
    انى لمن معشر ان جمعوا لعلى
    تفرقوا عن نبى او وصى نبى



  • و لو تماديت فى غى و فى لعب
    تفرقوا عن نبى او وصى نبى
    تفرقوا عن نبى او وصى نبى



[ ديوان الشريف الرضى، ج 1، ص 112. ]
مجد و سرورى مى داند كه بازيچه ى دست من است، گرچه در سرگرميهاى كودكان غوطه ورم.

من از آن خاندانم كه چون براى مهمى گرد آيند، شكوه و جلالشان به هنگام پرانده شدن نمودار گرددد كه آن يك پيامبر است و آن دگر وصى پيامبر.

سيد رضى شعر و شاعرى را براى خود مايه ى افتخار و شرافت نمى دانست، بلكه آن را به عنوان وسيله اى براى پيشبرد مقاصد خود به كار مى گرفت، چنانكه مى گفت:




  • و ما الشعر فخرى، ولكنه
    از هه عن لقاء الرجا
    فما يتهدى اليه الملو
    و انى و ان كنت من اهله
    لتنكرنى حرفه الشاعر



  • اطول به همه الفاخر
    ل و اجعله تحفه الزائر
    ك الا من المثل السائر
    لتنكرنى حرفه الشاعر
    لتنكرنى حرفه الشاعر



[ همان، ص 432. ]

شعر "و شاعرى" براى من افتخارى نيست، ولى با آن به رويارويى مفاخره كنندگان برمى خيزم،

چكامه ام والاتر از آن است كه با آن به استقبال بزرگان بشتابم، ولى هر كه به ديدار من آيد سروده ى خود را تحفه ى ديدارش مى سازم،

سروده اى كه در خور شاهان است و چون 'مثل سائر' به هر سوى روان است و اگر چه من در عرصه ى شعر، در زمره ى شاعران والايم، ولى از حرفه ى شاعرى بيزارم.

در منابع تراجم و رجال به طور گسترده و متواتر از شعر و ادب سيد رضى تمجيد شده است، چنانكه ديگر فضايل و كمالات شخصيتى و مفاخر او مورد ستايش قرار گرفته است.' [ الغدير، صص 202 -200. ]

/ 273