خوابى شگفت
'ابن ابى الحديد معتزلى' در مقدمه ى شرح نهج البلاغه خود از قول 'فخار بن معد علوى موسوى' [ 'سيد شمس الدين ابوعلى فخار بن معد موسوى' از عالمان بزرگ شيعه در نيمه ى دوم قرن ششم و دهه هاى نخست قرن هفتم هجرى است. وى نسب شناسى برجسته و محدثى گرانقدر بوده است. درگذشت او به سال 630 هجرى و وى معاصر و معاشر 'ابن ابى الحديد معتزلى' بوده است. ر. ك: روضات الجنات، ج 5، صص 334 -331، تنقيح المقال، ج 2، ص 3 "من ابواب الفاء"، اعيان الشيعه، ج 393 و 8. ] نقل كرده است كه شيخ مفيد شبى در خواب ديد كه حضرت فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- دختر گرامى رسول خدا- صلى الله عليه و آله- دست دو كودك خود، حسن و حسين- عليهماالسلام- را گرفته، نزد وى به مسجدش در محله ى شيعه نشين 'كرخ' آورد و پس از سلام به شيخ فرمود: 'اين دو پسران منند به آنان علم فقه و احكام دين بياموز!'شيخ مفيد پس از بيدارى در شگفت ماند كه اين چه خوابى بوده كه او ديده است؟ بامداد آن شب، چون روز بر آمد، فاطمه دختر ناصر، در حالى كه كنيزانش گرد او بودند و دو پسرش محمد رضى و على مرتضى را همراه داشت به مسجد شيخ مفيد آمد. شيخ برخاست و به فاطمه سلام كرد. فاطمه گفت: 'اى شيخ! اينان دو پسر منند. آنان را نزد تو آورده ام تا بديشان علم فقه و احكام دين بياموزى!'
شيخ مفيد گريست و خواب خود را براى فاطمه نقل كرد و تعليم علم فقه و احكام دين را بديشان بر عهده گرفت و خداوند بر آن دو نعمت بخشيد و براى ايشان چنان
درهايى از علوم و فضايل گشود كه در سراسر گيتى شهره گشتند و تا روزگار باقى باشد نامشان باقى خواهد بود. [ شرابن ابى الحديد، ج 1، ص 41، روضات الجنات، ج 4، ص 285. ]
سيد مرتضى برادر سيد رضى
سيد رضى در كنار برادرى رشد يافت و تعليم ديد كه او خود ر آمد روزگار و مايه ى فخر زمان بود. سيد مرتضى، علم الهدى، در سال 355 هجرى يعنى چهار سال پيش از تولد سيد رضى چشم به جهان گشود و در بسيارى از علوم به مقامى دست يافت كه كسى به آنجا دست نيافت. شيخ طوسى، شاگرد برجسته ى سيد مرتضى و عالم يگانه ى شيعه درباره او مى نويسد: 'سيد مرتضى در بسيارى از علوم بى بديل و منحصر به فرد است. همگان بر فضل و برترى او اتفاق نظر دارند و او در علومى چون كلام، فقه، اصول فقه، ادبيات، نحو، شعر، معانى شعر، لغت و مانند اينها بر ديگران پيشى گرفته و سر آمد است. او را ديوانى شعر است كه بيش از بيست هزار بيت شعر دارد. او را تاليفاتى بسيار است و نيز پاسخ به مسائل شهرهاى مختلف فراوان دارد. فهرست اثار و تاليفات او معروف است. لكن من مشهورترين و بزرگترين آثار و تاليفات او را در اينجا ذكر مى كنم. از جمله كتاب الشافى فى الامامه است كه اين كتاب در رد كتاب الامامه از كتاب المغنى "قاضى" عبدالجبار بن احمد "المعتزلى" نوشته شده است و اين كتابى است كه مانندش در امامت نوشته نشده است و كتاب الذخيره در اصول فقه و كتاب جمل العلم و العمل و كتاب الغرر و الدرر و كتاب التنزيه و...' [ ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى، الفهرست، به كوشش محمود راميار، داشنگاه مشهد، 1351 ش. ص 219، عمده الطالب، صص 236 -234. ]مجلس درس سيد مرتضى، پايگاه و محور انديشمندان و مركز بحثهاى ادبى، فقهى و كلامى بود. 'ابوالعلاء معرى' شاعر و حكيم پر آوازه، در دوران اقامت خود در بغداد از سردمداران اين جلسات به شمار مى رفت و ميان او و سيد همرتضى، بحثهاى جالب ادبى در مى گريت. [ شخصيت ادبى سيد مرتضى، ص 94. ]
هنگامى كه 'ابوالعلاء معرى' در سال 400 هجرى از عراق به معره بازگشت، از او پرسيدند كه سيد مرتضى را چگونه يافتى؟ و او در پاسخ گفت:
يا سائلى عنه لما جئت تساله
لو جئته لرايت الناس فى رجل
و الدهر فى ساعه و الارض فى دار
الا و هو الرجل العارى من العار
و الدهر فى ساعه و الارض فى دار
و الدهر فى ساعه و الارض فى دار
اى كسى كه آمده اى درباره ى او از من بپرسى، بدان كه او شخصى است پيراسته از هر عيب و ننگ،
اگر به نزدش روى بى گمان همه ى مردمان را در ى شخص گرد آمده مى بينى و همه ى روزگار را در آنى و جهان را در خانه اى.