صنايع ادبى در نهج البلاغه
نهج البلاغه گنجينه اى است از صنايع ادبى كه در بهترين صورت و والاترين قامت و به دور از هرگونه تكلف و تصنع گرد آمده است كه سخن امير بيان، على "ع" مشحون از صنايع ادبى و ظرافتها و لطافتهاى كلامى است، به گونه اى كهصورت سخنان آن حضرت را جلوه اى خاص است و صنايع ادبى چونان آبى روان و درخشان در جويبارهايى زيبا جارى و سارى گشته و كام تشنگان معرفت و حكمت و حقيقت را در قالبهايى بس زيبا سيراب مى سازد م اين منظر از نهج البلاغه خود از عوامل شگفتى اين كتاب و به تنهايىدريايى مواج و بى كران از گوهرهاى ادبى است كه هر چه درباره ى آن گفته آيد كم باشد. [ ن. ك: منهاج البراعه الخوئى، ج 1، صص 215 -10. ] در اينجا تنها به ذكر چند صنعت ادبى و نمونه هايى از كلام اميربيان "ع" بسنده مى شود.
سجع
'سجع' در لغت به معنى بانگ كردن قمرى و كبوتر و يا ناليدن شتر است و در اصطلا علم بديع عبارت است از تواقف دو فاصله از نصر بر حرف آخر و مراد از فواصل، لماتى است ه در مقاطع عبارت و آخرت فقرات واقع شده باشد و گفته اند 'سجع' در نثر مانند قافيه است در شعر، بنابراين 'سجع' مختص به نثر است، [ كتاب العين، ج 2، ص 791، الشريف على بن محمد الجرجانى، التعريفات، تحقيق عبدالرحمن عميره، عالم الكتب، بيروت، 1407 ق. صص 118 -117،السيد على صدرالدين ابن معصوم المدنى، انوار الربيع فى انواع البديع، حققه ترجم لشعرانه شاكر هادى شكر، الطبعه الاولى، مطبعه النعمان، النجف، 1389 -1388، ق. ج 6، ص 249، فرهن معين، ج 2، ص 1839، على اكبر دهخدا، لغتنامه ى دهخدا، چاپ اول، سازمان لغتنامه ى دهخدا، 1352 -1325 ش. ذيل واژه ى 'سجع'، كريم زمانى جعفرى، درآمدى بر صنايع ادبى در كلام امام على "ع"، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، 1367 ش. ص 9. ] و به سخن ديگر عبارت از هم وزن آوردن كلمات آخر جمله و كلام امير بيان، على "ع" سراسر مسجع است. 'ابن ابى الحديد معتزلى' در شرح نهج البلاغه خويش فصلى درباره ى كلا مسجع امام "ع" گشوده و يادآور شده است كه برخى از ارباب علوم ادبى گويند كه 'سجع' جزو معايب كلام است و از اين رو خطبه هاى مسجع اميرمومنان "ع" را نيز مخدوش دانسته اند و مدعى شده اند كه كلام عرب، تهى از سجع و عارى از تكلف و تصنع بوده است، چنانكه خطب ى پيامبر "ص" در حجه الوداع اين گونه است...
وى سپس پاسخ مى دهد: بدان كه اگر 'سجع' از معايب كلام شمرده شود، پس بايد كلام خداى سبحان كه كلامى مسجع است و تمام آن داراى فواصل و قراين است معيوب انگاشته شود و همينكه كلام خداى سبحان مسجع است كافى است در اينكه اين ادعا، سخنى بيشتر خطبه هاى آن حضرت مسجع است، [ ن. ك: المجازات النبويه، صص 433 -13، موسى الزنجانى، مدينه البلاغه فى خطب النبى ركتبه و مواعظه و وصاياه و احتجاجاته و ادعيته و قصار كلماته، راجعه ابراهيم الانصارى الطبعه الاولى، مطبعه مروى، 1405 ق. ج 1، صص 563 -31. ج 2، صص 577 -6. ] مانند اين سخن: 'ان مع العز ذلا و ان مع الحياه موتا و ان مع الدنيا آخره و ان لكل شى ء حسابا و لل حسنه ثوابا و لكل سيئه عقابا و ان على كل شى ء رقيبا و انه لابد لك من قرين يدفن معك هو حى و انت ميت فان كان كريما اكرمك و ان كان لئيما اسلمك ثم لايحشر الا معك و لا تبعث الا معه و لا تسال الا عنه، فلا تجعله الا صالحا، فانه ان صلح آنست به و ان فسد لم تستوحش الا منه و هو عمل.' [ در منابع شيعه: ابوجعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمى "الصدوق"، معانى الاخبار، عنى بتصحيحه على اكبر الغفارى، مكتبه الصدوق، طهران 1379 ق. ص 233، همو، الخصال، صححه علق عليه على اكبر الغفارى، مكتبه الصدوق، طهران، 1389، ق. ج 1، صص 115 -114، با مختصر اختلاف در لفظ. ]
"همانا ارجمندى را خوارى به همراه است و زندگى را مرگ قرين است و دنيا را آخرتى است و براستى هر چيزى را حسابى است و هر نيكى را پاداشى و هر بدى را سزايى است و بر هر چيز مراقبتى است و تو را بى ترديد همنشينى است كه با تو دفن گردد كه تو مى ميرى و او زنده است پس اگر بزرگوار باشد،
با تو بزرگوارى كند و اگر فرومايه باشد تو را فروگذارد سپس او جز به همراه تو محضور نگردد و تو جز به همراه او از قبر برنخيزى و بجز از جانب او مسئوليتى ندارى، پس همنشينى شايسته اى براى خود بگزين كه اگر شايسته باشد با او مانوس خواهى بود و اگر ناشايست باشد جز از او از هيچ وحشت نخواهى كرد و آن كردار توست".
مشاهده مى شود كه بيشتر اين كلام مسجع است و همين گونه است تمام خطبه هاى بلند رسول خدا "ص"، اما در مورد سخنان كوتاه آن حضرت چون اقتضاى سجع نداشته است: غير مسجع است كه البته اين در مورد كلام اميرمومنان "ع" هم صادق است.