نمونه هايى از كنايه در كلام امير
1. از جمله زيباترين و لطيف ترين كنايه ها عبارت آغازين خطبه اى است كه اميرمومنان على "ع" در 'رحبه كوفه' ايراد كرده و در آن دقايقى جوش سينه و درد دل خود را چون آتشفشانى بيرون ريخته و فرموده است: [ پرتوى از نهج البلاغه، ج 1، ص 128. ]
'اما و الله لقد تقمصها فلان.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 3. ]
آرى به خدا سوگند، فلان خلافت را، بدون اينك اندامش براى آن متناسب باشد، در بر كرد.
مقصود از كلمه ى 'فلان' در سخن امام "ع" 'ابوبكر' است، چنانكه در برخى نسخه هاى
نهج البلاغه بدان تصريح شده است و آنحضرت واژه ى 'قميص' "پيراهن" را در باب 'تفعل' به صورت 'تقمص' كنايه از در بر كردن جامه ى خلافت، بدون آنكه اندامش متناسب آن باشد، استعمال كرده است. [ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 1، ص 254. ]
2. اميرمومنان "ع" در همين خطبه درباره ى شان و جايگاه خود فرموده است:'و لا يرقى الى الطير.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 3. ]
پس دامن از خلافت درچيدم.
اين سخن كنايه است از دورماندن از خلافت و رها كردن آن و طلب نكردنش. [ شرح نهج البلاغه ج 1، ص 255. ]
4. امام مستحقان محروم، على "ع" در همين خطبه درباره ى صبر و استقامت خوى فرموده است:'فصبرت و فى العين قذى و فى الحق شجا.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 3. ]
پس صبر پيشه كردم، صبر كسى كه در چشمش خارى خليده و در گلويش استخوانى جاى گرفته است.
هر دو جمله ى امام "ع" كنايه از شدت غمو اندوهى است كه به سبب ربوده شدن حق از جايگاه اصلى اش درون امام فراهم شده است كه آن حضرت خود را "به سبب ويژگيهايش" شايسته خلافت مى دانست و معتقد بود كه به دستديگران دين به انحراف مى گرايد. [ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 1، ص 256. ]
5. اميرمومنان "ع" درخطبه اى پس از ماجراى سقيفه از اوضاع اجتماعى و روحيه ى عرب شكوه كرد و فرمود: 'هنوز روحيه ى عرب با اسلام نضج نگرفته استو عقولشان در اسلام رسيده نگشته، حكومت من، حكومت بهره بردارى از عقول و افكار و فضايل است
و هنوز زمان آن نرسيده، حال اگر اقدامى براى مطالبه ى حق كنم زحمات گذشته مثمر نخواهد شد. گرفتارى من با اين مردم كمتر از پيشامد خلافت نيست، مردمى بدخو و بهانه جو كه اگر دم زنم گويند چه بر ملك آز دارد! و اگر دم دركشم گويند از مرگ مى هراسد، آيا من و ترس از مرگ؟' [ پرتوى از نهج البلاغه، ج 1، ص 160. ] آنگاه فرمود:'هيهات، بعد اللتيا و التى و الله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه!' [ نهج البلاغه، خطبه ى 5. ]
اين گمان چه خطاست و از من دور است، بعد از آن نشيب و فراز "ميدانهاى مرگبار آن جنگهاى خونين" به خدا سوگند پسر ابوطالب به مرگ مانوس تر است از طفل به پستان مادر!