شجاعت و جهاد على
'انا وضعت فى الصغر بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون ربيعه و مضر.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 192. ]من در دروان نوجوانى، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه هاى بلند درخت قبيله ى ربيعه و مضر را درهم شكستم.
'و الله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه.' [ همان، خطبه ى 5. ]
به خدا سوگند، علاقه ى فرزند ابوطالب به مرگ از علاقه ى طفل شيرخوار به پستان مادر بيشتر است.
'فوالله ما ابالى، دخلت الى الموت او خرج الموت الى.' [ همان، كلام 55. ]
به خدا سوگند، باك ندارم من به سوى مرگ روم يا مرگ به سوى من آيد.
'و ايم الله لقد كنت من ساقتها حتى تولت بحذافيرها و استوسقت فى قيادها، ما ضعفت و لا جبنت و لا خنت و لا وهنت.' [ همان، خطبه ى 104. ]
به خدا سوگند من جلو لشكر اسلام بودم لشكر كفر را مى راندم تا همگى پشت كردند و تحت رهبرى اسلام در آمدند. در اين راه هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نكرد و خيانت ننمودم و سستى در من راه نيافت.
على "ع" در همه ى دوران زندگى خود جز به حق و عدل نينديشيد و هرگز از اصول حق و عدل تخطى نكرد. او در سياست سخت پايبند اصول بود. [ ن. ك: شرح ابن ابى الحديد، ج 10، صص 251 و 212. ]