حكمت متعالى - چشمه خورشید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه خورشید - نسخه متنی

مصطفی دلشاد تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


حكمت متعالى

"هو الاول و الاخر." [ قرآن، حديد 3. ]

اوست اول و آخر.

اميرمومنان "ع" در خطبه اى كه در آن به بحث صفات خداى متعال پرداخته است مى فرمايد:'و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له. الاول لا شى ء قبله و الاخر لا غايه له.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 85. ]
و گواهى مى دهم كه خدايى نيست جز خداى يكتا، كه بى انباز است و بى همتا. آغاز اوست، كه پيش از او چيزى نيست. انجام اوست و نامتهى است.

و آنحضرت در خطبه ى 'اشباح' كه از خطبه هاى شگفت و گرانقدر و درخشان آن حضرت است همين حقيقت را بيان فرموده است. [ ['مسعده بن صدقه' از امام صادق "ع" نقل كرده است كه اميرمومنان "ع" اين خطبه را بر منبر كوفه از آن رو ايراد كرد كه شخصى از امام "ع" خواست خدا را آن چنان برايش وصف نمايد كه گويى آشكارا او را مى بيند تا بر محبت معرفتش افزوده شود. امام "ع" از اين سخن درخشم شد و اعلام كرد همه حاضر شوند. مسجد از جمعيت پر شد و امام "ع" همچنان بر آشفته بر منبر رفت و اين خطبه ى بى نظير را ايراد كرد. ر. ك: ابوجعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمى "الصدوق"، التوحيد، صححه و علق عليه السيد هاشم الحسينى الطهرانى، مكتبه الصدوق، تهران و كتابفروشى كتبى نجفى، قم، 1391 ق. ص 49.

آن شخص گمان مى كرد كه مى شود خداى سبحان را با اوصاف آفريدگان و مفاهيمى كه در آنان است وصف نمود و از امام "ع" چنين درخواستى داشت و از اين رو امام "ع" برآشفت. ن. ك: القاضى سعيد محمد بن محمد مفيد القمى، شرح توحيد الصدوق، صححه و علق عليه نجفقلى حبيبى، الطبعه الاولى، موسسه الطباعه و النشر وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامى، طهران، 1415 ق. ج 1، ص 249.] ]

'الاول الذى لم يكن له قبل فيكون شى ء قبله. و الاخر الذى ليس له بعد فيكون شى ء بعده.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 91. ]

اولى است، كه آغازى ندارد تا پيش از او چيزى بود و آخرى است، كه پايانش نيست تا تصور چيزى پس از او رود.

و نيز فرموده است:'الاول الذى لا غايه له فينتهى و لا آخر له فينقضى.' [ همان، خطبه ى 94. ]

اول است كه نهايتش نيست تا به پايانرسد و اخرى ندارد تا سپرى گردد.

'الحمدلله الاول فلا شى ء قبله و الاخر فلا شى ء بعده.' [ همان، خطبه ى 96. ]

سپاس خداى راست كه اول است و چيزى پيش از او نيست و آخر است و پس از او موجودى نيست.

'الحمدلله الاول قبل كل اول و الاخر بعد كل آخر و باوليه وجب ان لا اول له و بآخريته و جب ان لا آخر له.' [ همان، خطبه ى 101. ]

پيش از هر چيزى است كه آن را نخستين انگارند و پس از هر چيزى است كه او را آخرين شمارند، چون پيش از او چيزى نيست، بايست كه او را ابتدايى نباشد و چون پس از او چيزى نيست او را انتهايى نباشد.

'ليس لاوليته ابتداء و لا لازليته انقضاء. هو الاول لم يزل و الباقى بلا اجل.' [ همان، خطبه ى 163. ]

اول او را آغازى نيست و بقاى او سپرى ناشدنى است. او اول است هميشه و جاودان و پايدار است بى مدت و زمان.

'الاول قبل الاشياء بلا اوليته و آخر بعد الاشياء بلا نهايه.' [ همان، نامه ى 31. ]

/ 273