امام و دنيا و زهد
'اليك عنى يا دنيا، فحبلك على غاربك، قد انسللت من مخالبك و افلت من حبائلك و اجتنبت الذهاب فى مداحضك... اعزبى عنى! فو الله لا اذل لك فتستذلينى و لا اسلس لك فتقودينى. و ايم الله- يمينا استثنى فيها بمشيئه الله- لا روضن نفسى رياضه تهش معها الى القرص اذا قدرت عليه مطعوما و تقنع بالملح ادوما و لا دعن مقلتى كعين ماء، نضب معينها، مستفرغه دموعها. اتمتلى السائمه من رعيها فتبرك؟ و تشبع الربيضه من عشبها فتربض و ياكل على منزاده فيهجع! قرت اذا عينه اذا اقتدى بعد السنين المتطاوله بالبيمه الهامله، و السائمه المرعيه!' [ همان، نامه ى 45. ]
اى دنيا، از من دور شو، افسارت را برگردند افكندم. تو را رها كردم. من از چنگال تو رهايى يافته و از دامهاى تو رسته ام و از لغزشگاههايت دورى گزيده ام ... از من دور شو، به خدا سوگند من رام تو نخواهم شد تا مرا خوار سازى و زمام اختيارم را به دست نخواهم سپرد كه به هر كجا خواهى ببرى. به خدا سوگند- سوگندى كه تنها مشيت خداوند را از آن استثنا مى كنم- آن چنان نفس خويش را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان هرگاه به آن دست يابم كاملا متمايل شود و به نمك، به جاى خورش قناعت نمايد و آن قدر از چشمهايم اشك بريزم كه همچون چشمه اى خشكيده ديگر اشكم جارى نگردد. آيا همان گونه كه گوسفندان در بيابان شكم را پر مى كنند و مى خوابند و يا دسته اى ديگر از آنها از علفسير مى شوند و استراحت مى كنند، على هم بايد از اين زاد و توشه بخورد و به استراحت بپردازد ؟ در اين صورت چشمش روشن باد كه پس از سالها عمر به چارپايان رها شده و به گوسفندانى كه رد بيابان مى چرند افتدا كرده است!
على "ع" دنيا و تعلقات آن را يكسره ترك كرده بود و از آن انقطاع كامل حاصل نموده بود و به تعبير خود آن را 'سه طلاقه' كرده بود.
'يا دنيا، يا دنيا، اليك عنى، ابى تعرضت؟ ام الى تشوقت؟ لا حان حينك، هيهات،غرى غيرى، لا حاجه لى فيك، قد طلقتك ثلاثا، لا رجعه فيها. فعيشك قصير و خطرك يسير و املك حقير. آه من قله الزاد و طول الطريق و بعد السفر و عظيم المورد.' [ همان، حكمت 77. ]
اى دنيا اى دنيا،از من دور شو، خود را به من عرضه مى كنى؟ يا مى خواهى مرا به شوق آورى؟ هرگز آن زمان كه تو در من نفوذ كنى فرانرسد. هيهات، دور شو. ديگرى را فريب ده، من نيازى به تو ندارم، تو را سه طلاقه كرده ام كه رجوعى در آن نيست. زندگى تو كوتاه، موقعيت تو اندك و آرزوى تو پست
است. آه از كمى زاد و توشه و طولانى بودن راه و دورى سفر و عظمت مقصد.