چشمه خورشید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و الاعلام قائمه و الايات واضحه و المنار منصوبه، فاين يتاه بكم! و كيف تعمهون! و بينكم عتره نبيكم و هم ازمه الحق و اعلام الدين و السنه الصدق! فانزلوهم باحسن منازل القرآن وردوهم ورورد الهيم العطاش.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 87. ]
و ديگرى كه عالمش خوانند بهره اى از علم نبرده است، ترهاتى چند از نادانان و مطالبى گمراه كننده از گمراهان بهدست آورده و دامهايى از فريب و دروغ بر سر راه مردمان گسترده است. كتاب خدا را به راى خويش تفسير كند و حق را چنانكه دلخواه اوست تعبير كند. مردم را از بلاهاى سخت ايمن دارد و گناهان بزرگ را اسان شمارد. در كارهاى شبهه ناك افتاده است و گويد چون شبهه اى باشد بازايستم. در بدعتها آرميده است و گويد اهل بدعت نيستم. صورت او صورت انسان است و قلب او قلب حيوان. نه راه رستگارى را مى شناسد تا در آن راه رود و نه راه گمراهى را تا از آن بازگردد. چنين كس مرده اى است ميان زندگان. 'پس كجا مى رويد!' و چگونه از حق منحرف مى شويد؟ كه علامتها برپاست و دليلها هويداست و نشانه ها برجاست. گمراهى تا كجا؟ سرگشتگى تا كى و چرا؟ خاندان پيامبرتان ميان شماست كه زمامداران حق و يقينند و با ذكر جميل و گفتار راست قرينند. پس همچون قرآن، نيك حرمت آنان را در دل بداريد و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند، به آنان روى آريد.
امام "ع" پس از پايان گرفتن فتنه ى جمل خطبه اى در بصره ايراد كرد و در ضمن آن به پرسشهايى كه از او شد پاسخ گفت و مردمان را از برخى رويدادها و فتنه هاى اينده و آنچه براى بصره پيش خواهد آمد آگاه نمود. [ مصادر نهج البلاغه، ج 2، ص 358. ] ودر ضمن همين مباحث مردى برخاست و گفت: 'اى اميرمومنان، ما را از فتنه آگاه ساز! آيا درباره ى آن از رسول خدا "ص" پرسشى كردى؟' و امام "ع" گفت:'انه لما انزل الله سبحانه، قوله:"الم احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يقتنون" [ قرآن، عنكبوت 2 -1. ]
علمت ان الفتنه لا تنزل بنا و رسول الله- صلى الله عليه و اله- بين اظهرنا. فقلت: يا رسول الله، ما هذه الفتنه التى اخبرك الله تعالى بها؟ فقال: 'يا على، ان امتى سيفتنون من بعدى'، فقلت: يا رسول الله، او ليس قد قلت لى يوم احد حيث استشهد من استشهد من المسلمين و حيزت عنى الشهاده، فشق ذلك على، فقلت لى: 'ابشر، فان الشهاده من ورائك؟' فقال لى: 'ان ذلك لكذلك، فكيف صبرك اذن؟ فقلت: يا رسول الله، ليس هذا من مواطن الصبر و لكن من
مواطن البشرى و الشكر. و قال: 'يا على، ان القوم سيقتنون باموالهم يمنون بدينهم على ربهم و يتمنون رحمته و يامنون سطوته و يستحلون حرامه بالشبهات الكاذبه و الاهواء الساهيه فيستحلون الخمر بالنبيذ و السحت بالهديه و الربا بالبيع، قلت: يا رسول الله، فباى المنازل انزلهم عند ذلك؟ ابمنزله رده، ام بمنزله فتنه؟ فقال: 'بمنزله فتنه'.' [ نهج البلاغه، كلام 156. ]
چون خدا اين آيات را فرستاد: 'الف، لام، ميم. آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟' دانستم تا رسول خدا "ص" در ميان ماست، فتنه نتواند برخاست. پرسيدم: اى رسول خدا، اين فتنه اى كه خدا تو را از آن خبر داده چيست؟ فرمود: 'اى على، امت من پس از من بزودى دچار فتنه گردند.' گفتم: اى رسول خدا، روز احد كه از مسلمانان گروهى به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نگرديد بر من دشوار نمود، گفتى: 'اى على، مژده باد تو را كه شهادت به دنبالت خواهد بود.' گفت: 'سخن بدين منوال است، شكيبايى تو آن هنگام بر چه حال است؟' گفتم: اى رسول خدا، نه جاى شكيبايى كردن است، كه جان مژده شنيدن و شكرگزاردن است، و گفت: 'اى على، پس از من، مردم به مالهاى خود فريفته شوند و به دين خويش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار آرزو كنند و از سطوت او ايمن زيند. حرام خدا را حلال شمارند با شبهه هاى دروغ و هوسهايى كه به غفلت در سر دارند. مى را نبيذ گويند و حلال پندارند. حرام را هديه خوانند و ربا را معامله دانند.' گفتم: اى رسول خدا، آن زمان آن مردم را در چه پايه نشانم؟ از دين برگشتگان، يا فريفتگان؟ فرمود:'فريفتگان'.