چشمه خورشید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشمه خورشید - نسخه متنی

مصطفی دلشاد تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

13. اميرمومنان "ع" در سفارشى نورانى به فرزند خود حسن "ع" در ضمن نامه ى تربيتى خود به وى چنين فرموده است:'و اعلم يا بنى ان من كانت مطيته الليل و النهار، فانه يسار به و ان كان واقفا و يقطع المسافه و ان كان مقيما و ادعا.' [ نهج البلاغه، نامه ى 31. ]

بدان پسركم، كسى كه مركب سوارى اش روز و شب است، او را مى برند، هر چند به ظاهر ايستاده باشد و راه را بپيمايد، هر چند كه بر جاى بود و راحت نمايد.

امام "ع" در اين سخن شگفت، واژه ى 'مطيه' "مركب سوارى" را براى روز و شب استعاره آورده است، با اين عنايت كه روز و شب اجزاى اعتبارى زمانند و يكديگر مى آيند و با پايان يافتن اين اجزا، زمان براى انسان پايان مى يابد و شخص بر حسب ن اجزا به جايگاههايى منتقل مى شود كه مدتش براى وى مشخص شده استتا اين مرحله از حيات پايان يرد و فر آخرت آغاز شود، همان گونه كه انسان در اين جهان نازلى را طى مى كند تا سفرش پايان پريرد و به سرمنزل رسد. همچنين آن حضرت، واژه ى 'المسافه' را استعاره گرفته است براى مدتى معين كه انسان در اين جهان زندگى مى كند، با اين عنايت كه گذشت زمان نسبت به انسان گذشتنى اعتبارى است و هر چند كه انسان بهحسب ظاهر و به نحو متعارف ايستاده باشد، فاصله ى خود را تا لحظه ى اجل وسر رسيد معين- با وجود آنكه در امن و راحت و در حالت آرامش حسى باشد- طى مى كند. [ شرح نهج البلاغه ابن ميثم،ج 5، ص 44. ]

14. اميرمومنان "ع" در حكمتى نورانى و شگفت فرموده است:
'العين و كاء السه.' [ نهج البلاغه، حكمت 466. ]

چشم به مثابه ى سربند نشستنگاه است.

شريف رضى در ذيل اين سخن گويد اين از استعاره هاى شگفت است. گويى نشستگاه به ظرفى تشبيه كرده كه چشم، سربند آن ظرف است و چون سربند باز شود، هر چه در ظرف است بريزد. [ همان. ]

امام "ع" واژه ى 'وكاء' را كه به معنى بند مشك است براى چشم استعاره آورده است و در واقع چون چشمها به خواب روند بند رها شود و اختيار از انسان برود. [ ن. ك: شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 5، ص 462. ]



/ 273