چشمه خورشید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
12. اميرمومنان "ع" در ضمن خطبه اى كه به توصيف منافقان پرداخته و از آنان پرهيز داده، درباره ى مقابله عرب با پيامبر "ص" در آغاز اسلام، فرموده است:'و خلعت اليه العرب اعنتها، وضربت الى محاربته بطون رواحلها.' [ نهج البلاغه، خطبه ى 194. ] و عرب به رشته ى طاعت او گردن ننهاد و از هر سوبراى جنگ با وى به راه افتاد.
اين دو جمله كنايه از شدت شتاب عرب در جنگ با پيامبر "ص" است، زيرا هنگامى كه لجام اسب يا شتر رها شود:'خلعت اليه العرب اعنتها' از هر وقت ديگر تيپاتر مى شود و نيز زمانى كه زير شكم اسب يا شتر بكوبند: 'ضربت الى محاربته بطون رواحلها' از هر وقت ويدرگ تندروتر مى شودو مراد آن است كه عرب با تمام قوا و از هر سو با شتاب تمام براى جنگ با پيامبر "ص" حركت كرد. [ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 3، ص 427. ]
13. اميربين، على "ع" در سخنين سرشار از زيباييهاى كلامى و مايه ى شگفتى فرموده است:'فجعلت اتبع ماخذ رسول الله- صلى الله عليه و آله- فاطا ذكره، حتى انتهيت الى العرج.' [ نهج البلاغه، كلام 236. ]
در پى رسول خدا "ص" افتادم و پا بر جاى پاى او نهادم و هر جا خبر او پرسيدم تا به 'عرج' [ 'عرج' نام چندين محل است و اينجا مراد محلى است ميان مكه و مدينه كه على "ع" در سخن خويش ماجراى هجرت خود را در پى پيامبر از مكه به مدينه بيان كرده است. ر. ك: معجم البلدان، ج 4، ص 99. شرح ابن ابى الحديد، ج 13، ص 303. ] رسيدم.
شريف رضى در ذيل اين سخن امام "ع" گويد كه عبارت 'فاطا ذكره' "به ياد او گام نهادم" از گفته هايى است كه در نهايت ايجاز ادا شده است و مراد حضرت اين است كه از هنگام بيرون شدنم از 'مكه' تا به 'عرج از پيامبر "ص" خبر مى گرفتم و خبرهاى او به من داده مى شد و على "ع" اين مطلب را با چنين كنايه ى شگفتى بيان كرده است. [ نهج البلاغه، كلام 236. ]
14. پيشواى موحدان، على "ع" در سخنى كه ياران خود را به جهاد تشويق كرده، فرموده است:
'فشدوا عقد المآزر و اطووا فضول الاخواصر و لا تجتمع عزيمه و وليمه.' [ همان، كلام 241. ]
پس ميان را استوار ببنديد و زيادت دامن را براى كار درچينيد، كه نتوان هم نقش مهمترى بر صفحه ى انديشه بست و هم بر خوان مهمانى آسوده نشست.
اين سخن امام "ع" از نظر فصاحت و بلاغت در نهايت درجه ى رسايى و شيوايى است و حمله ى 'فشدوا عقد المآزر' "بندها را محكم بنديد" كنايه از آمادگى و مهيا كردن خود براى كار و تلاش است،زيرا سكى كه اهتمام به امرى دارد، بايد خود را مهيا سازد و بندهاى لباس خود را محكم بندد تا در راه رفتن به سوى مقصد مزاحمش نشود. و جمله ى 'و اطووا فضول الخواصر' "دامنها رابه كمر زنيد " كنايه از ترك زيادى دنيا و استفاده از امكانات دنيا به اندازه ى رفع نياز و كفاف است، زيرا ممكن است انسان به زيادى بهره گرفتن از امكانت خون گيرد و بيش از حاجت خود استفاده نمايد و در نتيجه آمادگى خود را براى سير به سوى حق و مسابقهدر اينامر از دست بدهد، پس سالك حق بايد زيادتى از حاجت را ترك نمايد.
جمله ى 'لا تجتمع عزيمه و وليمه' "به مقامهاى والا رسيدن با خوشگذارنى سازگار نيست" كنايه از اين است كه نمى توانبا خوشگذرانى و عافيت جويى و شادخوارى به فضايل و كمالات و مقامات على دست يافت، زيرا تحصيل فضايل و كمالات مستلزم تحمل رياضت و مشقت است كه با راحت و عافيت سازگار نيست. [ شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 4، ص 336. ] اينها نمونه هايى اندك از درياى بى كران جلوه هاى صنايع ادبى در كلام امام على " ع" و چشمه ى خورشيد است، كتابى كه ظاهر آن زيبا و فريبا و باطن آن ژرف و ناپيداست، كتابى كه عجايب آن سپرى نگردد و غرايب آن به پايان نرسد و تاريكيها جز بدان زدوده نشود. [ ن. ك: نهج البلاغه، كلام 18. ]