چشمه خورشید نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آرى غلات شيعه به حدى در عشق به على تند رفتند كه او را خداى دانستند و پرستيدند و خوارج نهروان به بهانه ى حكميت كه خود به اجبار به امام تحميل كردند، او را علنا كافر خواندند و خواستند تا توبه كند و مانند امويان بالاى منبر به او دشنام دادند.
قهرمانان تاريخ همه عرضه ى حب و بغض مردمند، ولى تنها مردى كه دو قطب موافق و مخالف او تا سر حد الوهيت و كفر از هم دور باشند فقط على "ع" اعجوبه ى خلقت و مظهر
عجايب، فرزند ابى طالب است.
مفهوم عدل و داد و كلمه ى حق و انصاف با اسم اميرالمومنين على "ع" چنان ملازمه دارد كه هر ستم زده ى مظلومى در چهارده قرن تاريخ اسلام در ذكر اسم على "ع" را آن گونه كه هست شناخت و به كنه ذات و علو صفات او پى برده باشد؟'[ حسن صدر، مرد نامتناهى "على بن ابى طالب عليه السلام"، چاپ يازدهم، انتشارات اميركبير، 1361 ش. صص 11 -9. ]
در برابر عظمت وجودى اميرمومنان على "ع" و وجوه شگفت شخصيت والاى او جز سر تعظيم فرود آوردن و اظهار عجز نمودن چه مى توان كرد؟
او حقيقت عينيه ى لاسم اعظم، اتم كلمات الله و خليفه الله بوده است. [ ن. ك: الامام روح الله الخمينى، شرح دعاء السحر الطبعه الاولى، موسسه تنظيم و نشر آثار الامام الخمينى، 1416 ق. صص 78 -77، همو، مصباح الهدايه الى الخلافه و الولايه، مقدمه از سيد جلال الدين آشتيانى، چاپ اول،موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1372 ش. ص 36. ] او مظهر تام اسم الله، بزرگترين آيه و نشانه ى خدا و كتاب روشن الهى بوده است [ ن. ك: محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، بتصحيح و تحقيق و تذييل عبدالرحيم الربانى الشيرازى، دار احياء التراث العربى، بيروت، ج 18، ص 20. ] و اين همه از مقام بندگى و عبوديت او بوده كه آن حضرت بحق 'عبدالله' بوده است. به بيان امام صادق "ع":'العبوديه جوهره كنهها الربوبيه.' [ مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه "المنسوب الى الامام الصادق "ع"، موسسه الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1400 ق، ص 7. ]
عبوديت جوهره اى است كه كنه آن ربوبيت است.
على "ع" برترين مصداق اين حقيقت است كه انسان به سبب بندگى و عبوديت به الوهيت و ربوبيت مى رسد و جلوه ى حق مى شود و بدرستى كه آن حضرت نيكوترين آفريده ى خداوند و زيباترين جلوه ى او بوده و بزرگترين افتخارش آنكه تربيت شده ى عبدالله اعظم بوده است. در وصف او نيكو سروده شده است. [ على موسوى گرما رودى، در سايه سا نخل ولايت، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1357 ش. صص 38 -29. ]