انگيزه ى تاليف
شريف رضى در مقدمه اى كه بر گردآورى بى نظير خويش از سخنان اميرمومنان على عليه السلام آورده، انگيزه جمع آورى و تاليف خود را چنين بيان كرده است:'در آغاز جوانى و طراوت زندگانى به تاليف كتابى در خصايص و ويژگيهاى ائمه "ع"دست زدم كه مشتمل بر خبرهاى جالب و سخنان برجسته ى آنان بود. انگيزه ى اين عمل را در آغاز آن كتاب يادآور شده ام و آن را آغاز سخن قرار داده ام. [ ر. ك: ابوالحسن محمد بن الحسين الموسى "الشريف الرضى" خصائص اميرالمومنين على بن ابى طالب "ع"، منشورات الرضى، قم، 1363 ش. صص 4 -1. ] پس از گردآورى خصايص اميرمومنان "ع" موانع ايام و گرفتاريهاى روزگار مرا از تمام كردن باقى كتاب بازداشت. آن كتاب را به بابها و فصلهايى مختلف تقسيم كرده بودم و در پايان آن فصلى بود كه سخنان كوتاه امام "ع" در زمينه ى مواعظ و حكم و امثال و آداب نقل شده از او را- بجز خطبه هاى بلند و نامه هاى مفصل- در آن فصل آورده بودم. گروهى از دوستان، اين فصل را پسنديدند و از نكات بى نظير آن دچار شگفتى شدند از من خواستند كتابى تاليف كنم كه سخنان برگزيده ى امام در همه يرشته ها و شاخه هاى گفتارش، از خطبه هاى آن حضرت گرفته تا نامه ها و مواعظ و ادبش را دربر داشته باشد، زيرا مى دانستند اين كتاب، دربر دارنده ى شگفتيهاى بلاغت و نمونه هاى ارزنده فصاحت و گوهرهاى ادبيات عربى و نكات درخشان از سخنان دينى و دنيوى خواهد بود كه در هيچ كتابى جمع آورى نشده و در هيچ نوشته اى تمام جوانب آن گردآورى نگشته است، زيرا تنها اميرمومنان "ع" است كه سرچشمه و ابشخور فصاحت و منشا و آفريدگار بلاغت است، گوهرهاى نفهته اش به وسيله ياو آشكار گرديده و آيين و آدابش از او گرفته شده است. تمام خطبا و سخنرانان به او اقتدا كرده و همه ى واعظان بليغ از سخن او استمداد جسته اند. با وجود اين، او هميشه پيشرو است و آنان دنباله رو، او مقدم است و انان موخر، زيرا سخنان آن حضرت رنگ علم الهى و عطر سخنان پيامبر را به همراه دارد.
از اين رو خواسته ى آنان را اجابت كردم و اين كار بزرگ را آغاز نمودم، در حالى كه يقين داشتم سود و نفع معنوى آن بسيار است و بزودى همه جا را تحت سيطره ى خود قرار خواهد داد و اجر آن ذخيره ى آخرت خواهد بود و بدين وسيله خواستم علاوه بر فضايل بى شمار ديگر، بزرگى قدر و شخصيت اميرمومنان "ع" را در فضيلت سخنورى نيز آشكار سازم، زيرا او تنها فردى است كه از ميان تمام گذشتگان كه سخنى از ايشان به جا مانده، به آخرين مرحله ى فصاحت و بلاغت رسيده است.
اما سخنان آن حضرت اقيانوسى است بى كرانه و انبوه گوهرهايى است كه هرگز درخشش آن كاستى نگيرد.' [ مقدمه نهج البلاغه، صص 34 -33. ]