هفتاد سالگى
سنين عمر به هفتاد ميرسد ما را گرفتم آنكه جهانى به ياد ما بودند حدي قصه ى سهراب و نوشداروى او اگر كه دجله پر از قايق نجات شود به چاه گور دگر منژس شود فرياد تو شهريار على گو كه در كشاكش حشر
تو شهريار على گو كه در كشاكش حشر
خداى من كه به فرياد ميرسد ما را دگر چه فايده از ياد ميرسد ما را فسانه نيست كز اجداد ميرسد ما را پس از خرابى بغداد ميرسد ما را چه جاى داد كه بيداد ميرسد ما را على و آل، به امداد ميرسد ما را
على و آل، به امداد ميرسد ما را