شب همه بى تو كار من شكوه به ماه كردنست متن خبر كه يك قلم بي تو سياه شد جهان چون تو نه در مقابلى ژس تو پيش رونهيم نو گل نازنين من تا تو نگاه مي كنى ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازين ليك چراغ ذوق هم اين همه كشته داشتن غفلت كائنات را جنبش سايه ها همه از غم خود بپرس كو با دل ما چه مي كند عهد تو سايه و صبا گو بشكن كه راه من گاه به گاه پرسشى كن كه زكوة زندگى بوسه ى تو به كام من كوه نورد تشنه راخود برسان به شهريار ايكه درين محيط غم خود برسان به شهريار ايكه درين محيط غم
روز ستاره تا سحر تيره به آه كردنست حاشيه رفتنم دگر نامه سياه كردنست اينهم از آب و آينه خواهش ماه كردنست لطف بهار عارفان در تو نگاه كردنست قول و غزل نوشتنم بيم گناه كردنست چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه كردنست سجده به كاخ كبريا خواه نخواه كردنست اين هم اگر چه شكوه ى شحنه به شاه كردنست رو به حريم كعبه ى لطف آله كردنست پرسش حال دوستان گاه به گاه كردنست كوزه ى آب زندگى توشه راه كردنستبي تو نفس كشيدنم عمر تباه كردنست بي تو نفس كشيدنم عمر تباه كردنست