گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اينجا مگر ره گم كند كو را گذار افتد به ما يارب كله جا ماندش اين جا و نيامد ديگرش از پى نگويم جمله با من باش و ترك كامكاران كن هواى ماه خرگاهى مكن اى كلبه ى درويش توئى آن نوسفر سالك كه هر شب شاهد توفيق بيا كز دادخواهى آن دل نازك نرنجانمسفر مپسند هرگز شهريار از مكتب حافظ سفر مپسند هرگز شهريار از مكتب حافظ
فداى اشتباهى كرد او را گاهگاه اينجا فراوان كن گذار آن مه گم كرده راه اينجا نيايد في المل آرى گرش افتد كلاه اينجا چو هم شاهى و هم درويش گاه آنجاو گاه اينجا نگنجد موكب كيوان شكوه پادشاه اينجا چراغت پيش پا دارد كه راه اينجا و چاه اينجا كدورت را فرامش كرده با آئينه آه اينجاكه سير معنوى اينجا و كنج خانقاه اينجا كه سير معنوى اينجا و كنج خانقاه اينجا