نامه 039-به عمروعاص
از نامه ى حضرتش عليه السلامبه عمرو پسر عاص
هان كه تو آيينت را پيرو دنياى مردى كرده اى كه گمرهيش آشكار، پرده اش دريده، بزرگوار را در مجلسش رسوا كند و خردمند را در آميزشش نادان داند، در پى اش روانى و پس مانده اش را خواهى، چون پيرويدن سگ از شير، كه به چنگالش پناهد و آنچه را از مانده ى شكارش سويش فكند چشم برد، دنيا و آخرتت را از دست دادى، كه گر به حق مى آويختى آنچه مى خواستى درمى يافتى. هان كه گر خداى بر تو و زاده ى بوسفيان چيرايدم. به آنچه كرده ايد سزادهم تان و گر نهشتيدم و مانيد، آنچه پيش روى تان است بدست برايتان! درود آن را كه سزد!
نامه 040-به يكى از كارگزاران خود
از نامه ى حضرتش عليه السلامبه يكى از كارگزارانش گويند كه او: عبدالله پسر عباس است!اما بعد! هان كه از تو كردارى رسيده ام، كه گر كرده باشيش پروردگارت را خشمانده اى و راهبرت را نافرمانى كرده اى و سپرده ات را تباهانده اى!رسيده ام كه تو بوستانى را چيده اى و آنچه زير گامت بوده گرفته اى و آنچه زير دستت بوده خورده اى، حسابت را به من پس ده و بدان كه حساب خداوند بزرگتر از حساب مردم است! بدرود!