حضرتش عليه السلام فرمود:هر كه از حق روى گرداند تباهد!
حکمت 180
حضرتش عليه السلام فرمود:هر كه را شكيبايى نرهاندش بى تابى تباهدش!
حکمت 181
حضرتش عليه السلام فرمود:شگفتا! آيا خلافت به همرهى و خويشاوندى بود؟!كه گر تو به رايزنى كارشان را دست گرفتى
چگونه چنين سزد آنى كه رايزنان نبودند؟!و گر تو به خويشاوندى برهان آوردى شان
پس جز تو به پيامبر سزاوارتر و نزديكتر است!
حکمت 182
حضرتش عليه السلام فرمود:هان كه آدمى در دنيا نشانى بود كه مرگبارها در او نشينند و رهاوردى است كه ناگوارها سر رسندش، با هر گلومى گلوبندى رسد و در هر لقمه اى گلوگيرى بود و بنده به دهشى نرسد مگر با رفتن دهشى ديگر و روزى از فرجامش را نپذيرايد مگر به جدا شدن روزى ديگر از سرآمدش، پس ما ياوران مرگيم و جان هامان نشان تباهنده ها، پس از كجا ماندن را اميدواريم آنى كه اين شب و روز ساختمانى را فرانبرند مگر كه در ويرانى آنچه ساخته اند و پراكندن آنچه گرد آورده اند تند شتابند؟!
حکمت 183
حضرتش عليه السلام فرمود:اى آدمى زاد! آنچه بيش از روزيت دست آورده اى، تو در آن گنج بان ديگرانى!
حکمت 184
حضرتش عليه السلام فرمود:هان كه دل ها را خواسته اى بود و روآوردن و پشت كردنى، پس در آييدشان از ره خواهش و روكردن شان، چرا كه دل هرگاه وادار شود كور گردد!
حکمت 185
حضرتش عليه السلام فرمود:كى خشمم را فرونشانم آنك كه خشم آيم؟! آيا آنك كه از كين خواهى ناتوانم، تا گويندم: گر مى شكيباييدى! يا آنك كه بر او توانايم، تا به من گويند: گر مى بخشيدى!
حکمت 186
حضرتش عليه السلام فرمود:آنك كه با يارانش بر پليده اى در خاكروبه اى گذشت
اين همان چيزى بود كه آزمندان به آن آز ورزند. اين همان چيزى بود كه شما ديروز در آن با هم مى ستيزيديد!
حکمت 187
حضرتش عليه السلام فرمود:از داراييت آنچه اندرز داده ات از دست نرفته!
حکمت 188
حضرتش عليه السلام فرمود:هان كه اين دل ها خسته شوند، آن سان كه تن ها خسته گردند، پس برايشان اندرزهاى تازه و شاداب جوييد!