حکمت 029
حضرتش عليه السلام فرمود:زنهار! زنهار! حقا به خداى كه پوشيده، كه گويى آمرزيده!حکمت 030
حضرتش عليه السلام فرمود:حضرتش ز ايمان پرسيده شد، فرمود:ايمان بر چهار ستون بود استوار: بر صبر و بر يقين، بر عدل و بر جهاد!و زانها صبر بر چهار پايه بود: بر اميد و بيم و پارسايى و انتظار، پس آنكه بهشت را آرزو كند خواهش ها را فراموش نمايد و آنكه از دوزخ بيم برد نارواها را پرهيزد و آنكه در دنيا پارسايى كند گرفتارى ها را هموار سازد و آنكه مرگ را چشم برد در نيكى ها شتابد!و زانها يقين بر چهار پايه بود: بر بينش آگاهانه و دريافت ريشه يابانه و اندرز خردمندانه و شيوه ى پيشينيان، پس آنكه آگاهانه نگرد ريشه برايش پيدا شود و آنكه ريشه برايش پيدا بود پند را شناسد و آنكه پند را شناسد گويى در ميان پيشينيان بود!و زانها عدل بر چهار پايه بود: بر دريافت ژرف و آگاهى ژرف و داورى نيكو و بردبارى پايدار، پس آنكه دريابد ژرفاى آگاهى را داند و آنكه ژرفاى آگاهى را داند از سرچشمه هاى داورى بازآيد و آنكه شكيبايد در زندگيش نگزافد و در ميان مردم ستوده زيد!و زانها جهاد بر چهار پايه بود: بر فرمودن به نيكى و بازداشتن از زشتى و پايدارى در رزمگه ها و كينه ورزى با تبهكاران، پس آنكه به نيكى فرمايد، پشت مومنان را استوار سازد و آنكه از زشتى بازدارد پوزه ى كافران را كوبد و آن كه در نبردگه ها شكيبايد آنچه بر او بود رود و آنكه تبهكاران را كينه ورزد و براى خدا خشم كند، خدا برايش خشم نمايد و روز رستخيز خشنود كندش!و كفر بر چهار پايه بود: بر پنداره كاوى و ستيزه جويى و كژيدگى و ناسازگارى، پس آنكه پنداره كاود به حق بازنايد و آنكه نادانه ستيزش فزوند گمرهيش ز حق پيوسته بود و آنكه كژ شود نيكى نزدش بدى بود و بدى نزدش نيكى نمايد و مستى گمرهى را سرشار سازد و آنكه نسازد رهش بر او هموار نايد و زندگيش بر او دشوار بود و رهيدنگهش بر او تنگ آيد!و شك بر چهار پايه بود: بر هوچى گرى و هراسانى و دودلى و وانهادگى، پس آنكه هوچى گرى را خويى كند از تاريكى نرهد و آن را كه آنچه پيش رويش بود ترساندش، پس آيد و آنكه در گمانه درنگ كند چپات هاى شيطان ها كوبندش و آنكه در برابر تباهنده ى دنيا و آخرت سر سپرد در آن دو تباهد!حکمت 031
حضرتش عليه السلام فرمود:نكوكار ز نيكى بهتر و بدكار ز بدى بدتر!حکمت 032
حضرتش عليه السلام فرمود:بخشنده باش و نه برباددهنده، ميانه رو باش و نه گلو تنگ!حکمت 033
حضرتش عليه السلام فرمود:برترين بى نيازى، رها كردن آرزوها بود!حکمت 034
حضرتش عليه السلام فرمود:هر كه به آنچه مردم نخواهند شتابد، درباره اش آنچه ندانند گويند!حکمت 035
حضرتش عليه السلام فرمود:هر كه آرزو را دراز كند، كردار را تباهد!حکمت 036
حضرتش عليه السلام فرمود:آنك كه در سر راهش به شام دهگانان انبار حضرتش را ديدند و براى وى پياده شدند و پيش روى حضرتش دويدند، فرمود:اين چه كارى است كه كرديد؟گفتند: راه و روش ماست كه با آن راهبران مان را بزرگ مى داريم!فرمود: به خداى كه راهبران تان از اين بهره اى نبرند و شما در دنياتان خويش را مى آزاريد و در آخرت تان به آن مى تباهيد و چه زيانمند بود رنجى كه در پى آن كيفر بود و چه رامشى سودمندتر كه با آن رهيدن از دوزخ بود.
حکمت 037
حضرتش عليه السلام فرمود:به فرزندش حسن عليه السلاماى پسرم! از من چهار چيز گير و چهار چيز بدار، كه تا با آنها كردار ورزى زيان نزندت، هان كه گران بهاترين بى نيازى خردمندى بود و بزرگترين نيازمندى نادانى و ترسناكترين تنهايى خودپسندى و گرامى ترين ارزش خوى نيكو!اى پسرم! و ز دوستى نادان پرهيز، كه او خواهد تا سود رساندت و زيان زندت، وز دوستى آزمند پرهيز كه او آنچه به آن سخت نيازمندى از تو دريغ ورزد، وز دوستى نابكار پرهيز كه او به پشيزى فروشدت، وز دوستى دروغ گو پرهيز كه او آب نمايى بود، دور را بر تو نزديك نمايد و نزديك را بر تو دور نمايد!