خطبه 110-در نكوهش دنيا - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمود رضا افتخار زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 110-در نكوهش دنيا

از سخنان حضرتش عليه السلام
در نكوهش دنيا
اما بعد! هان كه دنيا را زنهارتان مى دهم، همانا كه دنيا شيرينه سبزه اى است، به خواهش ها پذيرايد و به گذرى دوستى كند و به اندكى شاد سازد و به آرزوها زيور نمايد و به گوليدن آرايد، خوشيش نپايد و اندوهش رامش نيابد، گولنده اى زيانمند، چرخنده اى گذران، نابودمندى تباه مند، خوارنده اى كشنده، آنك كه به آرزوى آرزومندان در آن و خشنودان از آن، رسد پاى نورزد كه بماند، آن سان كه خداوند سبحان فرمايد: »چون آبى كه از آسمان روانه اش كرديم، سبزينه ى زمين چوشدش پس خشك گردد تا بادها برندش كه خداوند بر هر چيزى تواناست«.

قرآن 18 / 45. هيچ آدمى از دنيا در خوشى نباشد مگر كه پس از آن سرشكى پى آيدش و در رويكردش آسايشى نبيند مگر كه در پيگردش از سختيش دهدش و در دنيا نم نم بارانى نريزدش مگر او را رگبار بلا باردش و سزد آنك كه از سويى برايش پيروز آيد از سوى ديگر برايش سيه روز گردد و گر يك سويش گوارا و شيرين است سوى ديگرش تلخ و پر بلاست. هيچ آدمى به ناز و نعمت دلخواه دنيا نرسد مگر كه از بلاهاى ناخواسته ى آن گيردش و در آن به رامشى نرسد مگر كه بيم پياپى رسدش، گولنده است، آنچه در آن است گول است، تباه شدنى است، آنكه بر آن است نابود است، در هيچ چيز از توشه هايش بهره اى نيست مگر پرهيزش، هر كه از آن اندك برد، آنچه از آن در رامش بود افزايد و آنكه از آن اندوزد آنچه از آن تباهدش افزوند و آنچه از او رود اندك است، چه بسيار خوش باور به آنكه اندوهيده اش و چه خوش خرام در آنكه زمينش زده است و چه بزرگمندى كه كوچكش ساخته و چه گردن فرازى كه خوارش كرده است، شهرياريش گذران، زندگيش تيره و تار، گوارايش شور، شيرينايش تلخ، خوراكش كشنده، ابزارش دام، زنده اش در گذر مرگ، تندرستيش در گذر بيمارى، داراييش گرفته شده، توانمندش درهم شكسته، توانگرش ورشكسته، نشيمنش چپاوليده! آيا در نشيمنگه كسانى نيستيد كه پيش از شما دراز فرجام تر و نشان دارتر و آرزومندتر و توشه مندتر و زورمندتر بودند!؟ دنيا را بندگى كردند آنهم چه بندگيى! و برگزيدندش چه گزيدنى! آنگاه بى توشه اى كارساز و بى پشتوانه اى رهوار از آن كوچيدند! آيا شنيده ايد كه دنيا براشان جانى داده يا يارى شان نموده، يا نيكو همرهى شان كرده باشد؟! يا كه به آفت ها پوسانده شان و به رنج و شكنج ها گرفتار ساخته شان و با بدبختى ها تباهيده شان و با بينى ها به خاك ماليده شان و با لگدها كوبيده شان و »رويدادهاى مرگبار« قرآن 52 / 30. ارزانيده شان؟! حقا كه ديده ايد پشت كردنش را به آنان كه كرنشش كردند و برگزيدندش و دل بستدندش، آنك كه براى هميشه از آن كوچيدند! آيا جز گرسنگى توشه شان داد، يا جز تنگنايى جاشان داد، يا جز تاريكى براشان گذاشت، يا جز پشيمانى پيامدشان كرد؟! آيا اينها را مى گزينيد، يا به اينها دل مى بنديد، يا بر اينها آز مى ورزيد؟ كه چه بد سرايى است بر آنكه بدگمانش نباشد و در آن بيمناك از آن نباشد! پس بدانيد و شما مى دانيد، كه شماييد رهانيدگانش و كوچندگان از آن، در آن اندرز يابيد از آنان كه گفتند: »چه كسانى زورمندتر از ما«، قرآن 41 / 15. به گورهاشان كشيده شدند، بى آنكه به دلخواه سواره باشند و به گورهاشان فرورفتند، بى آنكه ميهمان شوند، براشان از گستره ى زمين گورها و از خاك تن پوش ها و از استخوان هاى پوسيده، همسايگانى نهاده شد. پس آنانند همسايگانى كه فراخوانى را پاسخ ندهند و ستمى را بازندارند و سوگى را برنتابند، گر باريده شوند شاد نبوند و گر خشكيده شوند دل نگيرند، گروهانند و گويى يكانند، همسايگانند و گويى دورانند، هم ديوارانند و يكديگر را نبينند، نزديكانند و نزديك نايند، بردبارانى كه كينه هاشان رفته و نادانانى كه دشمنى هاشان مرده، زيان شان بيم نرود و يارى شان اميد نرود، روى زمين را به زير زمين و فراخى را به تنگنايى و خويشان را به تنهايى و روشنايى را به تاريكى دادند، آمدندش آن سان كه جدا شدندش، برهنه پا برهنه تن، حقا كه از آن با كردارشان به زندگى جاويد و سراى پايدار كوچيدند، آن سان كه خداوند پاكمند فرازمند فرموده: »آن سان كه آغاز آفرينش را آغازيديم بازش گردانيم، كه اين وعده ى ماست، همانا كه ما كننده ايم«!

قرآن 21 / 104.

/ 257