خطبه 044-سرزنش مصقله پسر هبيره
از سخنان حضرتش عليه السلامآنك كه مصقله ى شيبانى نزد معاويه گريخت او كه اسيران بنى ناجيه را از كارگزار امام على عليه السلام خريد و رهاشان كرد، آنك كه پولش را از او خواستند نيرنگ زد و به شام گريخت
خداى بى بهره كناد مصقله را! كردار بزرگان را كرد و چون گريز بردگان گريخت! ستاينده اش را لب نگشوده خاموش ساخت و ستايشگرش را تاييد نكرده به سرزنش واداشت! اگر مى ماند آنچه را داشت مى ستانديم و مى مانديم تا پولدار مى شد و مى داد!
خطبه 045-گذرگاه دنيا
از سخنان حضرتش عليه السلامگزيده اى از سخنان بس بلندش كه در عيدى فطر ايراد فرمود. و در آن از ستايش خدا و نكوهش دنيا گويد
ستايش خداوند
ستايش خداى را، بى آنكه از مهرش نوميد و از دهشش تهى و از آمرزشش نااميد و از بندگيش سرپيچيم! خدايى كه مهرش هماره پايدار و دهشش هماره برقرار!نكوهش دنيا
و دنيا سرايى است كه برايش نابودى مقدر است و براى ساكنانش دست كشيدن از آن ، با اين همه دنيا شيرين و زيباست و حقا كه براى خواهنده شتابد و دل بيننده را ربايد! پس از آن با بهترين توشه اى كه داريد بكوچيد و در آن بيش از نياز نجوييد و از آن بيشتر از توشه ى رسيدن به پايان راه نخواهيد!