حضرتش عليه السلام فرمود:اى مردم! كالاى دنيا خلاشه اى بود كشنده، چراگهش را پرهيزيد، دل كندنش به ز دل بستنش و اندكش گواراتر از فزونش، فزون خواهش محكوم به آزمندى و آنكه زان بى نياز بود به آسايش يارى شود، هر كه را زيورش خيره كند ديدگانش را ز پى كورى رسد و هر كه به آن دل بندد، نهادش را از اندوه لبريزد، اندوه ها را بر دانه ى دلش جنبشى بود: تلاشى كه سرگرم سازدش و رنجى كه اندوهدش. چنين بود تا گلوگهش گيرد و تباهيده در دشت افتد و چال كردنش در گور بر ياران بود. هان كه مومن پندانه به دنيا نگرد و به اندازه ى نياز زان روزى گيرد و خشمانه و ناخشنودانه در آن شنود. گر آنى گويند: داراست، آنى گويند: بينواست. و گر برايش به ماندن شاد شوند، برايش به مردن اندوهند. چنين بود آنى كه هنوز نيامده شان »روزى كه در آن سرگشته بوند«!
حکمت 360
حضرتش عليه السلام فرمود:هان كه خداى سبحان پاداش را بر فرمانبريش نهاده و كيفر را بر نافرمانيش گذاشته، بازدار بندگانش از كيفرش و كشاناى شان به بهشتش!
حکمت 361
حضرتش عليه السلام فرمود:بر مردم روزگارى رسد كه در آنان از قرآن جز نگارش و از اسلام جز نامش نماند، مزگت هاشان در آن روزگار در ساختار آبادان و در رستگارى ويران، نشيمنان و آبادگران شان بدترين مردم زمين، آشوب زانان خيزد و گناه در آنان پناهد، هر كه را ز گناه دورى كند در آن درآرند و هر كه را از آن بازماند به آن كشند. خداى سبحان گويد: به حقم سوگند كه بر آنان آشوبى انگيزم كه خردمند در آن پريشد و حقا كه كند. و ما از لغزش نادانى خداى را به يارى مى گيريم!
حکمت 362
حضرتش عليه السلام فرمود:گزارش شده كه حضرتش عليه السلام به منبر نمى شد مگر كه پيشاپيش سخن گويد:اى مردم! خداى را پرواييد، كه آدمى بيهوده آفريده نشده تا بازى كند و بى كاره رها نشده تا بى هوده كند! و دنيايش كه برايش آراسته جايگزين آخرتى كه بدبينى نزدش زشت شده نبود و آن خودخواهى كه با بيشترين تلاشش بر دنيا چيريده چون آن كسى نبود كه با كمترين بهره اش بر آخرت دست يافته!
حکمت 363
حضرتش عليه السلام فرمود:هيچ بزرگى برتر از اسلام نيست و هيچ ارجى ارجمندتر از پروا نيست و هيچ پناهگى بهتر از پارسايى نيست و هيچ ميانجى كامياب تر از توبه نيست و هيچ گنجى سرشارتر از خشنودى نيست و هيچ دارايى بينوايى را برنده تر از خشنودى به روزى نيست و هر كه بر روزى بسانا بسندد حقا كه به رامش دست يافته و به گشايش رسيده. و آز كليد رنجمندى و رهوار دردمندى بود و آز و خودخواهى و رشك انگيزنده هاى فتادن در گناهان بوند و بدى گردآور همه ى كاستى ها بود!
حکمت 364
حضرتش عليه السلام فرمود:به جابر پسر عبدالله انصارى
اى جابر! استوارى آيين و دنيا به چهار بود، به دانشمند كاربر دانشش و به نادانى كه زان كه آموزد خود ندارد و به بخشنده اى كه بخششش را دريغ نورزد و به بينوايى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد. پس آنگه كه دانشمند دانشش را تباهد، نادان زين كه آموزد خود دارد و آنك كه توانگر بخششش را دريغ كند، بينوا آخرتش را به دنيايش فروشد!اى جابر! هر كه دهش هاى خداى بر او فزوند نيازهاى مردم به او فزايد، پس هر كه براى خدا در برآوردن نيازها به آنچه در دهش ها بر او بود خيزد، دهش هاى خداوندى را هماره و پايدار ساخته و هر كه در برآوردن آنها به آنچه بر او بود نخيزد، دهش ها را در وزش نيستى و نابودى هشته!
حکمت 365
حضرتش عليه السلام فرمود:در امر به معروف و نهى از منكر
فرمود عليه السلام:اى مومنان! هان كه هر كه بيدادى را بيند كه به آن كردار ورزند و ناروايى را كه به آن خوانند و در دلش نپسنددش، حقا كه آسايد و رهد و هر كه با زبانش محكوم كندش حقا كه پاداش يابد و زان دوستش برتر بود و هر كه با شمشير وازندش تا كه فرمان خداى تنها فرابود و فرمان بيدادگرى فرورود، آن همان بود كه ره رستگارى را رفته و در بزرگره راستى برخاسته و باورمندى دلش را روشنيده!
حکمت 366
حضرتش عليه السلام فرمود:درباره ى امر به معروف و نهى از منكر
و زانان وازننده ى ناروا به دست و زبان و دلش بود، پس آن پايان بخش خوهاى نيك بود و زانان وازننده به زبان و دلش و رهاينده به دستش بود، پس آن آويخته به دو خوى ز خوهاى نيك و تباهنده ى يك خوى بود و زانان وازننده به دلش و رهاينده به دست و زبانش بود، پس آن كسى بود كه دو خوى برتر زان سه خوى را تباهيده و به يكى آويخته، وزانان رهاينده ى وازدن ناروا به زبان و دل و دستش بود، پس آن مرده ى زندگان بود. همه ى كردارهاى نيك و جهاد در ره خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون دمى در دريايى پر خيزاب بود. و هان كه امر به معروف و نهى از منكر مرگى را نزديك نيارند و روزيى را نكاهند. وزان همه برتر، سخن دادمندانه اى بود نزد پيشوايى بيدادگر!
حکمت 367
حضرتش عليه السلام فرمود:درباره سرنوشت مسلمانان پس از امويان
نخستين چيزى كه از جهاد از دست مى دهيد جهاد با دست هاتان بود، آنگه جهاد با زبان هاتان، آنگه جهاد با دل هاتان! پس هر كه با دلش روايى را نشناسد و ناروايى را وانزند واژگون گردد، فرايش فرويش و فرويش فرايش شود!
حکمت 368
حضرتش عليه السلام فرمود:به عثمان پسر عفان
هان كه حق گرانبارى گواراست و باطل سبكبارى ناگوار!