خطبه 032-روزگار و مردمان - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمود رضا افتخار زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 032-روزگار و مردمان

از سخنان حضرتش عليه السلام
كه در آن از روزگار ستم بارش ياد مى كند و از مردم روزگارش مى گويد و به پارسايى فرامى خواند
روزگار ستم بار
اى مردم! حقا كه ما در روزگارى ستم بار و دورانى بس ناسپاس مى زييم، كه نكوكار در آن بدكار شمرده شود و ستمكار در آن بر ستم افزايد، از آنچه دانيم سودى نبريم و از آنچه ندانيم نپرسيم و از رويداد كيفر بار نترسيم تا كه بر ما فروآيد!

مردم روزگارش
مردم بر چهار گونه اند، از آنان كسى است كه تنها زبونى و ناتوانى و نداريش او را از تبهكارى در زمين بازدارد و كسى كه شمشيرش را آخته، تبهكاريش را آشكار ساخته، پياده و سواره اش را گرد آورده، خود را آماده كرده و براى پشيزى كه چاپدش، يا گله ى اسبى كه در چپاول پى خويش كشاندش، يا منبرى كه بالايش رود، آيينش را تباه كرده است! و چه بدسودايى است كه دنيا را بهاى خويش پندارى و به جاى آنچه نزد خدا دارى گيرى ! و كسى كه دنيا را به كردار آخرت جويد و آخرت را به كردار دنيا نخواهد، او تن آسايد و به ناز گام نهد و جامه بالا زند و خويش به امانتدارى آرايد و پرده ى خداى را دست آويز گناه سازد و كسى كه زبونى و بى چارگيش او را از خواسته ى توانگرى دور سازد، زبونيش او را در همانى كه هست نگه دارد، پس به نام قناعت بر خود هموار كند و خويش به جامه ى پارسايان آرايد، حال آنكه نه شبى پارسا بوده و نه روزى پارسايى كند!

شيفتگان خداوند
و كسانى هستند كه ياد بازگشتگه ديده هاشان را فروبندد و بيم رستخيز سرشك شان را ريزد، آنانند تنهاى گريزان از انبوه، بيمناك اندوه مند، لب فروبسته ى خموش، خدا خوان با خلوص، دردمند با خروش، تقيه گمنام و بى نشان شان ساخته و خوارى روزگارشان گرفته، آنانند كه در درياى شور نادانى مردم شناورند، دهان هاشان بسته و دل هاشان زخمى، اندرز دهند تا كه خسته شوند، بى مهرى بينند تا كه خوار شوند و كشته شوند تا كه كم گردند!

پارسايى در دنيا
پس كه دنيا در چشم تان بايد ناچيزتر از پوسته ى جو و پر كاه باشد! از پيشينيان تان پند آموزيد، بيش از آنكه پسينيان تان از شما پند گيرند، دنيا را نكوهيده برانيد، چرا كه دنيا كسانى را كه دلبسته تر از شما به آن بودند رها كرده است!

/ 257