خطبه 002-پس از بازگشت از صفين - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمود رضا افتخار زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 002-پس از بازگشت از صفين

از سخنان حضرتش عليه السلام

در پى بازگشتش از صفين

و در آنست چگوناى مردم پيش از بعثت و جايگه خاندان پيامبر، آنگه جايگه ديگران

مى ستايمش كه خواهان به پايان رساندن دهشش و سر نهاده بر آستان شكوهش و پناه برانه از نافرمانيش، به ياريش مى گيرم، نيازمندانه به بى نيازيش، چرا كه آن را كه ره نمايد ره گم نكند و آنكه دشمنيش ورزد نرهد و آن را كه بى نيازش سازد نيازمند نشود، چرا كه بى نيازيش برتر از آن است كه با چيزى سنجيده شود و بالاتر از آن است كه در جايى اندوخته گردد و مى گواهم كه جز الله خدايى نيست، يكتاست، او را انبازى نيست، گواهتى كه بى پيرايگيش آزموده شده، گوهرش سنجيده شده، تا زنده مان دارد هماره به آن چنگ آويزيم و براى آن بيم و هراس ها كه نماياندمان مى اندوزيمش، كه يك تويى بنيان ايمان است و آغاز احسان و خشنودى رحمان و دور دارنده ى شيطان!

و مى گواهم كه محمد بنده و فرستاده ى اوست، با آيين پر آوازه و نشان پذيرا و نامه ى نگارا و نور تابان و پرتو درخشان و فرمان روشن فرستادش كه برنده ى گمان ها و برهان مند به روشنگرها و زنهارمند به آيه ها و هشدارمند به كيفرهاست ، آنك كه مردم در فتنه ها فرورفته و دست آويز آيين در آنها بريده و پايه هاى يقين لرزيده و ريشه ى آيين خشكيده و سر رشته ى زندگى پشوليده و ره رهايى تنگ گرديده و سرچشمه ى رستگارى كور گشته، بدين سان هدايت گمنام و بى نشان، نادانى و گمراهى فراگير، خداوند نافرمانى مى شد و شيطان يارى مى گرديد و ايمان خوار شده بود، بنيان هايش فروريخته و نشانه هايش ناشناخته و راه هايش كور و گذرگاه هايش ويران گشته، مردم شيطان را فرمان مى بردند، كشاله هايش را مى پيمودند و به آبشخورهايش فرومى آمدند، به وجود آنان بود كه نشانه هاى شيطان در چرخش و پرچمش برافراشته بود، آشوب هايى كه با چپات هايش مى كوبيدشان و با سم هايش لگدمال شان مى كرد و با سر سم هايش سر پا مى شد، مردم در اين آشوب ها سرگردان و پريشان و نادان و سودا زده بودند، آن هم در مكه، بهترين خانه با بدترين همسايگان! خواب شان بى خوابى و سورمه شان سرشك، در سرزمينى كه دانايش زبان بسته و نادانش گرامى!

جايگه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم

و اين خاندان پيامبر بود كه جايگه رازش و پناهگه رسالتش و گنجگه دانشش و كانون حكمتش و غارهاى قرآن و سنتش و كوه پايه هاى آيينش بودند، به وجود آنان بود كه پشتش را راست كرد و لرزش رگهايش را رامش بخشيد!

جايگه ديگران

و اين ديگران بودند كه ناپاكى كاشتند و به گول و نيرنگ آبش دادند و تباهى درويدند! هيچ يك از اين امت با خاندان محمد صلى الله عليه و آله و سلم سنجيده نشود و آنكه داده هاى دانش و آگاهى شان بر او هماره روان بوده هرگز با آنان برابر نباشد، آنانند كه بنيان آيين و ستون يقين اند، به ايشان است كه ره گم كرده بازآيد و به ايشان است كه رهرو بپيوندد، ويژگى هاى حق راهبرى آنان راست، وصيت و وراثت راهبرى در آنان است، اينك است كه حق به حق دار رسيده و به جايگهش برگشته!

/ 257