ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

اسدالله مبشری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدترين وزير تو اوست كه پيش از تو، وزير اشرار بوده است و در گناهشان شريك و يار، پس مباد كه اينان رازداران تو باشند كه يار گنهكارانند و برادر بيدادگران. تو مى توانى جانشين آنان را از بهترين مردم برگزينى كه در راى و روانى فرمان همانند آنان باشند، اما در گناه و كردار زشت همچون آنان نباشند و از مردمى كه بيدادگر را در بيدادگرى دستيار نبوده اند. و گناهكار را در گناهكارى يارى نكرده اند. اينگونه مردم، بار توقعشان سبكتر، و ياريشان نيكوتر، و پيوندشان با تو مهرآميزتر و الفت و محبتشان با جز تو كمتر است. پس، در خلوت انس با اينان همنشين باش. و بايد، كسانى نزد تو برگزيده تر كس باشند كه هر جا دل آورد بر تو چيره گردد، از همه در روى تو سخن تلخ حق بر زبان آرند، و تو را در آنچه خداى بر دوستان خود نپسندد، تا آن اندازه كه دلخواه تو باشد، كمتر يارى كنند. به اهل پرهيز و راستى پيوند ، و آنگاه آنان را چنان پرور كه در ستايش تو از اندازه نگذرند، و به باطل، تو را در كارى بزرگ كه به تو نسبت دهند و تو آن كار نكرده باشى، دلشاد نسازند، چه، زياده روى در ستايش در دل خودبينى پرورد و آدمى را به تكبر درآورد،
نبايد كه در نظرت بدكار و نيكوكردار برابر باشند، كه اين روش مردم نيكوكار را به نيكوكارى بى رغبت سازد و مردم بدكار را به بدكارى راغب گرداند، بلكه بايد هر يك را به آنچه به جاى آورده اند پاداش دهى. هيچ چيز، حسن ظن فرمانگذار را به توده مردم چنان بر نمى انگيزد كه احسان او به آنان، و سبكبار ساختن آنان و وادار نكردنشان به چيزى كه به آن توانا نيستند. در آنچه گفتم بكوش تا به توده مردم حسن ظن يابى كه حسن ظن به توده مردم رنجى سنگين از دل تو بر مى گيرد. شايسته تر كس كه به حسن ظن تو، اوست كه درباره وى نيكيها كرده باشى و ناشايسته تر كس اوست كه به تيمارش نپرداخته باشى، آداب و سنن شايسته را كه سران اين امت بر آن بوده اند و توده مردم بدان خو گرفته اند مشكن. و نبايد سنتى بنيادگذارى كه به پاره اى از سنتهاى زيبنده گذشتگان آسيب رساند، كه پاداش او راست كه آن سنت نيكو نهاد، و وبال تو راست كه آن سنت شكستى. با دانايان و خردمندان در آنچه صلاح ملك است و پيش از تو كار ملت به آن راست مى شد گفتگو كن و به تبادل نظر پرداز.

بدان كه توده مردم به دسته ها تقسيم شده اند و كار هيچ دسته جز به دسته ديگر راست نيايد، و هيچ دسته از دسته ديگر بى نياز نيست. گروهى از آنان، سپاهيان خدايند و پاره اى دبيران رازدار، و برخى دادرسان كه بايد عدالت را برپاى دارند، و جمعى كارگذاران كه بايد به انصاف و مدارا به كار مردمان برسند، برخى ديگر از اهل ذمه و از مردم مسلمان كه باج ده و خراج گذارند و جماعتى سوداگران و پيشه ورانند، و جمعى فروماندگانى از نيازمندان و درويشان، و خداى نصيب هر يك را مقرر فرموده و در كتاب خود يا در سنت رسول خويش صلى الله عليه و آله و سلم حدود آن را به نحو فريضه با مقرراتى كه ما از آن آگاهيم و نزد ما محفوظ است معين كرده است. سپاهيان، به اذن خداى، دژهاى توده مردمند، و زينت فرمانروايان، و عزت دين، و وسيله امنيت كه مردم، بى آنان آسايش نخواهند داشت. كار سپاهيان راست نيايد مگر به خراجى كه خداى از مال توده هاى مردم بيرون مى كشد، و سپاهيان در جهاد با دشمن توده ها، از آن مال نيرو مى گيرند و در اصلاح كار توده ها به آن تكيه مى زنند و همه نيازهاى خود با آن بر مى آورند. اين دسته نظانم نمى گيرند جز به صنف سوم كه داوران و كارگذاران و د
بيرانند كه داوران عقود و معاملاتند و مجريان ساير امور كه در شان آنانست و كارگذاران كه سودها را فراهم مى آورند، و دبيران كه در كارهاى كلى و جزئى مايه آسايش مردمانند و كار هيچيك از آن دسته ها قوام نيابد مگر به سوداگران و پيشه وران كه به سوداى سود گرد هم مى آيند و بازار داد و ستد مى آرايند و به داد و ستد مى پردازند و جز آنان هيچكس به اين كار توانا نيست. سپس طبقه فرو دست كه ارباب نياز و مسكنتند و شايسته يارى و مساعدت. لطف حق، همه اين دسته ها را فراگرفته و بر همه گسترش يافته است و هر يك را به ميزان شايستگى كار، بر گردن والى، حقى است . فرمانگذار از انجام دادن آنچه خداى بر عهده او گذاشته است ، بر نمى آيد مگر اينكه بكوشد. و از خداى مدد جويد، و به كار بستن فرمان حق را آماده باشد و در آسان و دشوار كارها شكيبايى پيشه كند.

/ 211