ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

اسدالله مبشری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اندرز به پرهيزگارى اى بندگان خدا شما را پند مى دهم كه از خدا پروا كنيد، خدايى كه براى روشن گردانيدن برهان، و جاى دادن آن در اذهان، در سخن مثالها بيان كرد و دوران زندگى شما را معين فرمود و شما را در جامه زيباى بشرى بياراست و وسائل زندگانى شما را فراخ ساخت. به شمارش شما احاطه دارد و همه اعمال شما را وارسى مى فرمايد و پاداش و كيفر كردارتان را آماده ساخت و شما را به نعمتهاى شامل و فراگير، و با دهشهاى گسترده و به هم وارسنده بنواخت، و با حجتهاى رسا و گويا بيم داد عده شما را به شمارش در آورد و مدت زندگيتان را در سراى اختيار و ابتلاى دنيا، و خانه عبرت اندوزى معين فرمود. شما در اين سراچه عبرت و ابتلا در بوته آزمايشيد و اسير سراپنجه حساب دلزدگى از دنيا همانا كه آبشخور دنيا تيره است و سرچشمه آن گل آلود. نظرگاهش شگفتى زاى و باطنش جانفرساى. فريبى نابود شونده و نيرنگى مانع رسيدن به حق روشنايى هنوز ندرخشيده غروب كننده، سايه اى كاهش پذير، تكيه گاهى بى ثبات چندان كه، تا آن كس كه از او نفرت داشت به او انس گيرد و آن كس كه منكر او بود از او مطمئن گردد، ناگهان، چون اسبى سركش او را لگدكوب جفا سازد و با حلقه ه
اى دام خود شكار كند و بى درنگ با تيرهاى زهرآلود قصد جانش نمايد، و انسان را كمند مرگ بر گردن پيچد و به خوابگاه تنگ گور كشاند و به هراسخانه سراى بازگشت و مشاهده بهشت و دوزخ و پاداش و كيفر راهى سازد. چنين است حال پس آيندگان در پى پيش روندگان. نه مرگ از بريدن رشته زندگى باز مى ماند، نه باقيماندگان از گناه دلزده مى گردند و از گناه بس مى كنند بلكه تا آخرين مرحله پايان كار و بازگشت، همچون گذشتگان گام برمى دارند و به گذشتگان اقتدا مى كنند، و تا پايان كار و گردش روزگار به سوى فنا، مانند چارپايان مى گذرانند. رستاخيز پس از مرگ چنين است گردش روزگار تا رشته كارها بگسلد و كارها به پايان رسد و روزگاران به سر آيد و نزديكى رستاخير فرا رسد ، و آنان را از شكاف گورها و آشيانه پرندگان و كنام درندگان بيرون كشند و از مكانهايى كه در آنجا در غلطيدند و از پاى درآمدند بر آورد حالى كه بى درنگ به سوى فرمان پروردگار خود شتابند و به سرعت، به وعده گاهى كه حق وعده فرموده است روى آورند همچون رمه چهارپايان كه آنها را به شتاب برانند و هيچيك در پى رمه بر جاى نماند. گرد هم آيندگان خاموش و ايستادگان در صفها هيچيك از ديد الهى پنهان و دور نم
انده. فراخواننده، بانگ رساى خود را به گوش ايشان در مى رساند. همه جامه فروتنى پوشيده و پلاس خضوع و شكستگى بر تن، همانا كه چاره انديشى ها همه پايان گرفته، و رشته آرزوها گسسته، دلها از شادى و از اميد رستن تهى، حالى از بيم بر جاى مانده، و بانگها از بيمى نهان لرزان بسيارى عرق وحشت بر دهان لگام خاموشى زده و ترس بالا گرفته از تندى سخن فراخواننده كه خطاب جدا كردن حق و باطل بر زبان دارد، و كردار شايسته و ناشايسته را پاداش و كيفر مقرر مى دارد ، و عذاب مجازات و عطاى ثواب را معين مى كند، گويى بانگ رعد در گوشها مى پيچد گوشها از هيبت بانگ منادى كه همه را به داورى نهايى و دريافت پاداش اعمال و كيفر كردار، و رسيدن به ثواب فرا مى خواند به لرزه درافتاده.

آگاه كردن آفريدگان بندگانى هستند آفريده خداى توانا و پرورش يافته اراده بيچون، مملوك قهر و غلبه، جمله اسير سر پنجه مرگ در درون گورها جاى گرفته و پوسيده، آنگاه يكان يكان برانگيخته ، و سرانجام در گرو پاداش قرار گرفته و مورد بازجويى اعمال خود واقع شده. بارى، براى يافتن راه نجات مهلت يافته، و به راه راست كه به شريعت اسلام رهبر باشد هدايت شده و در مسير مشخص رهنمونى گرديده، و براى گذراندن عمر در راه خير فرصت كافى يافته، و تيرگيهاى شك و گمان از آنان زايل شده، و مجال يافته تا مانند اسب سوقان كشيده به سوى خير بر يكديگر پيشى گيرند و رويه اى پيش گيرند تا به آنچه مطلوبست روى آورند و در كارها بينديشند تا كدامين وجه بهتر باشد و به آن رفتار كنند و در انتظار آن باشند و چراغى به كف آرند تا در مدت زندگانى و حركت در عمل آنچه را كه نمى ديدند در پرتو آن ببينند. فضيلت يادآوردى كاش و اى كاش كه اين مثالهاى روشن و پندهاى شفابخش به دلهاى پاكيزه و گوشهاى شنوا و آراى محكم و خردهاى سخته و استوار برخورد كند. پس، در پيشگاه الهى تقوى ورزيد تقواى كسى كه شنيد و به درگاه حق فروتنى كرد، كسى كه گناه كرد و اعتراف نمود، بيمناك
گرديد و عمل صالح به جاى آورد، برحذر داشتندش و به طاعت شتافت، به يقين رسيد و كار نيكو به جاى آورد، پندش آموختند و پند آموخت، عبرتها بر او عرضه داشتند و عبرت گرفت، ترسانده شد و ترسيد و دعوت او را اجابت نمود و به سوى خدا بازگشت و توبه اش پذيرفته شد، پيروى كرد و پاى در جاى پاى سالكان نهاد، راه به او نموده شد و ديد پس در پى مقصود درنگ نكرد، رستگار گرديد حالى كه از حق گريزان بود پس براى خويشتن ذخيره انباشت، درون خويش را پاكيزه ساخت و رستاخيز خويش تامين كرد و براى روز رحيل، و پيمودن راه مقصود و مقدار نياز و جايگاه تنگدستى خود توشه بر دوش كشيد و پيشاپيش به اقامتگاه هميشگى خود فرستاد. كولواره توشه را براى روز رحيل و وجه سبيل و حال نياز و قرارگاه درويشى خود بر دوش كشيد پس، اى بندگان خدا براى كارى كه پروردگار براى آن شما را آفريده است تقوى ورزيد و به حقيقت تا آخرين درجه از مخالفت با فرمان او بر حذر باشيد و براى چيزى كه به جهت راست بودن وعده گاهش و حذر از ترس معادش شما را آماده ساخته است تا هر چه زودتر حاجت روا كند استحقاق به دست آوريد
يادآورى نعمتهاى گوناگون و از آن خطابه: براى شما گوش آفريد تا آنچه آنها را به كار آيد حفظ كند، و چشم آفريد تا از شبكورى نجات يابند، و دستگاهها و عضوهاى كلى كه عضوها را در بر گيرد و متناسب با خمها و مجموعه اعضا، آن دستگاهها در تركيب صورت دوام عمر، كمال هماهنگى داشته باشند و به كمك آن، چيزهاى مفيد را جذب كند، در طلب روزى روند و نعمتهاى بيكران او را تجليل كنند و از موجبات خطر و موانع عافيت حذر نمايند. و براى شما زندگى را اندازه مقرر فرمود و آنرا از شما پوشانيد و از آثار گذشتگان پيش از شما كه نصيب فراوان از دنيا گرفتند و گشايشى در زندگانى داشتند و از آنچه از آن بهره مى گرفتند و سپس رفتند و دچار هلاكت گرديدند، شما را عبرتها گذاشت و مرگ را در رسيدن آنان به آرزوها به شتاب فرستاد و آنان را در آغوش كشيد و ميان آنها با آرزوها جدايى افكند و بريدن مرگ آنان را در آرزوها پراكنده ساخت، در سلامت بدنها عمل شايسته آماده نكردند آرامش و آسايش نداشتند و در آغاز زندگى عبرت نگرفتند آيا دارندگان شادابى و نيروى جوانى جز خميدگى پيرى انتظارى ندارند؟ و صاحبان نعمت سلامت و فراخى و شادانى تندرستى جز فرارسيدن بيماريها
اميدى؟ و اهل درازى روزگار بقا جز فرود آمدن فنا؟ با فرا رسيدن ايام دورى و فراز آمدن روزگار انتقال و بيمارى اضطراب و پريشانى و سرشارى دل از اندوه، و گلوگير شدن آب دهان و واپس نگريستن براى فرياد دادخواهى از يارى خويشاوندان و نزديكان و عزيزان و قرينان. آيا گريه آنان كه با هايهاى مى گريند حادثه را بگرداند يا فرياد زارى سودى دهد؟ همانا كه در محلت مردگانش زندانى رها كنند و در تنگناى خوابگاه گور تنها. مار و مور پوستش را بدرند و كهنه سازان و عواملى كه بدن را بپوسانند كالبد تازه اش را فرتوت سازند و طوفانهاى جهنده نشانه هاى او را مندرس كنند و رويدادهاى تشويش زا معالم او را از ميان ببرند و كالبدها پس از تازگى و شادابى هلاك و تباه گردد، و استخوانها پس از نيرومندى پوسيده، و روانها در گرو سنگين گناهان، حالى از خبرهاى غيب يقين يافته. از او نمى خواهند كه كار نيكو كند نيز نمى خواهند كه از كار زشت توبه نمايد آيا شما پسران قوم، و پدران و برادران آنان، و خويشاوندانشان نيستيد؟ كه آنان را ميزان كار خود قرار داده ايد و بر طريق آنان مى رويد و بى هيچ انحراف از راه آنان همان راه را مى پيماييد؟ در جاى پاى آنان پا مى گذاريد و به را
ه آنان مى رويد. پس دلها از پذيرفتن بهره سودمند خود سخت است و از طلب هدايت خود غافل و در غير ميدان مسابقه و مراقبه راهسپار. گويى تكليفهاى شرعى مربوط به غير آن دلهاست و گويى رشد و راه راست در گرد آوردن متاع دنياى آنهاست.

بيم از وحشت صراط و بدانيد كه گذرگاه شما پل صراط است و لغزشگاه قدمهاى شما و خوفگاه لغزشهاى شما، و پياپى آمدن ترسهاى آن، آنجاست. پس اى بندگان خدا در پيشگاه الهى تقوى ورزيد تقواى صاحبدلى كه قلبش را تفكر فراگرفته، و بيم كالبد او را به تعب درانداخته باشد، و شب زنده دارى خواب اندكش را از ميان برده باشد و اميد ثواب در روزهاى گرم تابستان او را تشنه داشته باشد و پرهيزگارى از شهواتش جلوگيرى كرده باشد ياد خدا بر زبان او سبقت جسته و ترس براى امان يافتن بر او پيشى گرفته باشد، و از انديشه هاى گيرا كه او را از راه روشن باز دارد بازگشته، و رهرو استوارترين راه به سوى راه مطلوب گرديده باشد، بازدارنده هاى فريب او را باز نداشته باشند و امور شبهه ناك از نظرش پوشيده نمانده باشد و به شاديهاى مژده بهشت و راحتى و آسايش و فراخى نعمت در آسوده ترين خواب و ايمن ترين روز خود دست يافته باشد. همانا كه گذرگاه دنيا را با ستودگى گذرانده و توشه آخرت را پيشاپيش با شايستگى و نيكبختى فرستاده باشد و به سوى كارهاى شايسته، از ترس روياروى شدن با هول عذاب سبقت جسته باشد و در مهلت عمر به سرعت به سوى عمل شايسته روى نهاده باشد و در طلب
رضاى پروردگار مشتاق باشد و از نافرمانى بترسد و دو روزه دنيا چشم به فرداى آخرت داشته باشد و پيش از كوچ به آن سراى به آنچه روى مى دهد نظر انداخته باشد. پس، بهشت از حيث ثواب و نعمت، و آتش دوزخ از نظر عقاب و نقمت او را بس، و خداى از حيث يارى دهنده و انتقام جوينده، و كتاب خدا از نظر حجت آورنده و خصمى كننده او را بس.

/ 211