اكبر اردستاني ، برادر شهيد يكي از پرسنل نيروي هوايي برايم تعريف ميكرد زماني كه تيمسار معاونت عمليات نيروي هوايي را به عهده داشت ، يك روز زنگ در خانهاش به صدا درميآيد ، چند لحظه بعد در روي پاشنه ميچرخد و تيمساردر آستانة در قرار ميگيرد - بفرماييد ! كاري داشتيد ؟دو سرباز در كنار كارتني پشت در ايستاده بودند با ديدن تيمسار احترام نظامي ميگذارند يكي از آنها ميگويد - ببخشيد تيمسار ! اين تلويزيون را جناب داد كه خدمت شما بياوريم - تلويزيون را ببريد ! من خودم با او صحبت ميكنم بلافاصله به طرف تلفن رفته گوشي را برميدارد به مسئولي كه تلويزيون را فرستاده بود ، زنگ ميزند ، تا از ماجرا مطلع شود او در جواب تيمسار ميگويد هفت هشت دستگاه تلويزيون بوده كه يكي از آنها سهم شما ميشود سپس پشت تلفن اسامي افرادديگري را كه تلويزيون به آنها واگذار شده براي تيمسار ميگويد شهيد اردستاني به آن شخص ميگويد كه همين الآن تلويزيونهايي را كه تقسيم كردهاي جمع آوري ميكني تا خودم بيايم و بگويم چه كار بايد كرد تيمسار خود بعداً ميرود و اسامي واجدين شرايط را در آورده و بين آنها قرعه كشي ميكند وقتي اين ماجرا را شنيدم ، در دل به عدم تعلق او به ماديات آفرين گفتم ، زيرا ميدانستم كه برادرم در آن زمان در خانهاش تلويزيوني داشت كه از سال 52 تا آن موقع كار كرده بود و هر از چند گاهي براي تعمير روانة تعميرگاه ميشد ولي او حتي نام خود را در قرعه كشي هم نگنجانده بود