حجت الاسلام محمد جعفر روحي فروردين سال 1365 به عنوان مسئول عقيدتي سياسي پايگاه پنجم اميديه منصوب شدم در روزهاي اولية ورودم به پايگاه شهيد اردستاني و تيمسار بقايي براي انجام مأموريتي به اميديه آمده بودند تا پروازهاي جنگي خود را از آنجا انجام دهند هنگام پرواز خلبانان ، براي بدرقهشان به طرف رمپ پروازي ميرفتم در آن روز كنار رمپ پرواز با شهيد اردستاني روبهرو شدم نخستين باري بود كه ايشان را از نزديك ميديدم و با او هم صحبت ميشدم از فرط علاقهاي كه به روحانيت داشت ، با روحيهاي شاد و چهرهاي خندان چنان با من گرم گرفت كه گويي چندين سال است مرا ميشناسد من نيز از ديدن چهرة صميمي و اخلاق نيكويش بسيار خوشحال شدم پس از كمي صحبت رو به من كرد و گفت - حاج آقا ! حتماً شما سورة مباركة عاديات را به خاطر داريد ؟گفتم - بله ! چطور مگه ؟گفت - نظرتان هست كه خداوند در اين سوره قسم به سم اسبان ميخورد ؟پاسخ دادم - بله ، اين سورةمباركه در شأن اميرالمؤمنين ع نازل شده است در جنگ سلاسل پس از اينكه عدهاي از طرف پيامبر ص به فرماندهي انتخاب شدند ، ولي نتوانستند كاري بكنند لذا حضرت علي ع تشريف بردند و پيروزمندانه از اين جنگ برگشتند در حالي كه سراپا گوش به جواب من سپرده بود ، پس از اينكه صحبتم تمام شد ، فرمود -حاج آقا ! اين هواپيماهاي ما هستند وقتي كه ميخواهيم از زمين بلند شويم ، بياييد و ببينيد كه آيا اين طور هست يا نه ؟!لحظة پرواز فرا رسيده بود و در افكارم به اين تعبير زيباي شهيد اردستاني ميانديشيدم به كنار باند پروازي رفتم هنگامي كه هواپيماها با آخرين دور موتور براي بلند شدن روي باند ميدوند از پس سوز موتور استفاده ميكنند كه آتش زيادي از اگزوز هواپيما خارج ميشود شهيد اردستاني اين حالت را به جرقةآتش ، آتشي كه براثر اصابت سم اسبان با زمين ايجاد ميشود تعبير مي كرد كه خداوند در سورة والعاديات به آن قسم خورده ، و به درستي چه تشبيه زيبايي بود !هواپيماها يكي پس از ديگري باند فرودگاه را ترك كردند ودر دل آسمان غوطه ور شدند ضمن اينكه زير لب براي سلامتشان دعا مي كردم ، به اين برداشت زيباي شهيد اردستاني نيز آفرين گفتم !