كارمند ميرزا حسن غلامي شهيد اردستاني علاوه بر اينكه از آسمان ايران اسلامي حفاظت ميكرد ، همانند يك بسيجي رزمنده در جبههها حضور مييافت و همدوش نيلوفران خاكي ، خاك پاك ميهن را از لوث وجود فرمانبران شياطين حصانت ميكرد سال 65 در منطقة عملياتي شمال غرب در شهرستان سقز بوديم در اين منطقه ، ستادي با نام بيت الزهراء براي كمك رساني به رزمندگان اسلام برپا شده بود كه مسئوليت اين ستاد به عهدة من بود اين ستاد كه يكي از مراكز مهم امدادي رزمندگان اسلام به شمار مي رفت در جريان حملة هوايي دشمن مورد هدف قرار گرفت و اين بمباران دشمن ، خسارت و شهداي زيادي به جا گذاشت شهيد اردستاني كه در منطقه حضور داشتند ، براي بررسي اثرات اين حمله به اين ستاد آمدند از آنجا كه ستاد به نام مبارك حضرت زهرا س مزين بود ، بمباران آنجا او را زياد متأثر كرده بود چهرة برافروختهاش حكايت از خشمي عميق داشت همه دانستيم كه او براي تلافي لحظه شماري ميكند هر چند ايشان مثل اكثر روزها آن روز نيز روزه بودند ، اما ساعتي به تقويت روحيه نيروها پرداختند ، آنگاه خداحافظي كرده و رفتند صبح فرداي آن روز ، به خاطر اين حركت عراق ، انتقام سختي از آنها گرفتند در اين مأموريت موفق ، او و همكارانش ، نيروهاي دشمن را از منطقة دوپازة عراق تا مريوان زير آتش هوايي گرفتند و طبق گزارشهاي منتشره خسارات سنگيني به دشمن بعثي وارد كردند ساعت 9 صبح ، اندكي پس از انجام مأموريت ، با ايشان در پايگاه تبريز تماس تلفني گرفتم او پيروزمندانه ، اما بيريا گفت - چطور بود ؟گفتم - عالي بود ! خوب زمين گير شدند دستتان درد نكند !گفت - دشمن بايد بداند كه ما همواره آمادهايم ، و حملات ناجوانمردانهاش را بي پاسخ نميگذاريم !