يا علي يك داوطلب - اعجوبه قرن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اعجوبه قرن - نسخه متنی

علی محمد گودرزی، حمید بوربور، اباصلت رسولی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا علي يك داوطلب

سرهنگ خلبان احمد مهرنيا

بار ديگر حضور تيمسار شهيد حاج مصطفي اردستاني در پايگاه هوايي دزفول خبر از شروع يك عمليات مهم مي‌داد همانند شيري مي‌ماند كه هر گاه در نقطه‌اي ظاهر مي‌شد ، در مي‌يافتيم كه عزم شكاري تازه كرده است

آن روز كلية خلبانان در اتاق توجيه تجمع نمودند و تيمسار اردستاني با ذكر نام خدا و تلاوت آياتي از كلام الله مجيد ، بدون مقدمه فرمودند

دوستان ! عمليات بسيار گسترده و با اهميتي پيش رو داريم كه در سرنوشت جنگ تأثير بسزايي دارد مأموريت ما پشتيباني بي‌وقفه از نيروهاي سطحي و انهدام مواضع و تأسيسات دشمن در منطقه عمليات است ولي علي رغم بزرگي و مهم بودن اين عمليات ، بر خلاف مأموريتهاي گذشته ، كار ما بسيار ساده و زمان پرواز روي نيروهاي دشمن نسبتاً كم است شايد حدود 10 دقيقه يا كمتر

شهيد اردستاني براي اينكه كم خطر بودن عمليات هوايي را تأكيد كند و از اين طريق قوت قلب به بچه‌ها ببخشد ، چندين بار در حين صحبت جملة را كه اصطلاحي است معادل به سهولت آب خوردن تكراركرد

بعدازظهر همان روز گسترش ما به پايگاه اميديه انجام شد و از صبح روز بعد با آغاز عمليات والفجر 8 وظيفة ما نيز شروع شد به خاطر دارم كه دستة پروازي من و شهيد اردستاني ، پنجمين دستة‌ پروازي بود كه با ذكر و ياد خداوند منان و به فاصلة بسيار نزديك به هم باند پروازي را به قصد خاك دشمن و ياري نيروهاي سطحي خودي ترك نمود

علي‌رغم اينكه دسته‌هاي پروازي تصميم داشتند در سكوت راديويي پرواز كنند ، ولي به علت بروز مشكلاتي غير قابل پيش بيني ، غوغايي روي راديوها برپا شده بود هر گروه به دليلي راديو را مشغول كرده بود و حدود 5 يا 6 گروه پروازي در موقعيتهاي مختلف در حال پرواز بودند يكي از هواپيماها در نزديكي خط نيروهاي خودي هدف پدافند سنگين دشمن قرار گرفت و منهدم شد و از سرنوشت خلبان آن قاسم ورزدار اطلاعي نداشتيم

هواپيماي شمارة 2 دستة پروازي كه در فاصلة نزديكي جلو گروه پروازي ما قرار داشت ، ناگهان از دستة پروازي جدا شد و شروع به اوجگيري كرد بلافاصله دچار حريق شد و سقوط كرد خلبان اين هواپيما سروان اسدزاده بود كه به فيض شهادت نايل شد چند فروند ديگر از هواپيماها بر اثر اصابت گلوله‌هاي پدافند دشمن آسيب كلي و جزئي ديده بودند و همين امر باعث گفت و گوهاي خلبانان از طريق راديوها شده بود

در مأموريتي كه انتظار اين همه خطر در آن نبود ، من و شهيد اردستاني كه ايشان ليدر دسته را به عهده داشت در ارتفاع كمتر از يكصد پا و فاصلة جانبي 1500 پا رودخانة كارون را قطع كرده وارد منطقة عملياتي شديم تا رسيدن به هدف حدود 4 دقيقه زمان باقي مانده بود

همان‌طور كه مشغول پرواز و حفظ موقعيت خود بودم و نيروهاي پر حجم دشمن بعثي را از نظر مي‌گذراندم و به درگاه خداوند دعا مي‌كردم ، ناگاه احساس كردم كه ليدر شهيد اردستاني بمبهاي خود را فرو ريخت و شروع به اوجگيري و بازگشت به سمت ميهن اسلامي نمود

ضمن تعجب از بمباران زود هنگام و اوجگيري بي‌موقع او ، ارتفاع را به ميزان لازم افزايش داده و با انتخاب هدفي مناسب از نيروهاي بعثي ، بمبهاي هواپيما را كه سمبل خشم و نفرت ملت انقلابي ايران اسلامي بود بر سر دشمن فرو ريختم و بلافاصله به پيروي از ليدر ، وي را دنبال كردم هنوز سمت ايشان كاملاً رو به مرز خودي نرسيده بود و من تقريباً 400 پا پايين‌تر از وي قرار داشتم كه مشاهده كردم سه تا از بمبهاي زير هواپيماي شهيد اردستاني رها شده و در حال سقوط در منطقة دشمن مي‌باشند و موتور چپ به اضافة بخشي از دم هواپيما شعله وراست

بي‌اراده و بدون مقدمه گفتم

- مصطفي ! مسئله مهمي نيست ، فقط موتور چپ را خاموش كن ! چون آتش گرفته

سرعت را اضافه كردم و به او نزديك شدم تازه فهميدم چه اتفاقي افتاده و چرا روي نيروهاي دشمن بيش از حد اوج گرفته بود هواپيماي او از ناحية زير بدنه مورد اصابت يك فروند موشك ارتفاع پست قرار گرفته و باك مركزي بنزين كه در آن موقع خالي بود ، بر اثر اصابت پاره شده بود يك بمب نيز زير مقر بال چپ به علت اشكال فني رهان نشده بود با همان وضعيت به پايگاه بازگشتيم پس از پياده شدن از هواپيما متخصص خط پرواز اطلاع داد كه بر اثر اصابت گلولة ضد هوايي سوراخي به قطر 12 سانتي متر هم در بال هواپيماي من ايجاد شده و لازم است كه تعمير شود

در مرحلة اول اين عمليات ، تعداد زيادي از هواپيماهاي شركت كننده دچار آسيب ديدگي و سانحه شده بودند و دو تن از خلبانان خوب كه يكي شهيد شده بود و ديگري سرنوشتي نامعلوم داشت به همين خاطر آثار نگراني و اندوه بر چهرة همرزمان آشكار بود و مشغول بحث در بارة مشكلات مؤثر در رويدادها و سوانح بوديم كه ناگهان قهرمان بزرگ جنگ در حالي كه هنوز لباس پرواز برتن و كلاه پرواز را در دست داشت ، در ميان ما ظاهر شد و با كلامي پر صلابت رو به جمع كرد و گفت

- كي حاضره بياد بريم ؟

منظورش مأموريت ديگري بود از ميان جمع به حالت اعتراض گفتم

- جناب سرهنگ ! قبل از اينكه دوباره مأموريت را ادامه بدهيم ، بهتر نيست يك بررسي مجدد بكنيم و ببينيم چه چيزي سبب اين همه خسارت و تلفات شده ، مگر شما نفرموديد !

با لحني بسيار خونسرد و متين گفت

- برادران ! خودم مي‌دانم وضعيت خلاف انتظار ما رقم خورد ، ولي الآن فرصت اين حرفها نيست رزمندگان عزيز ما نياز به وجود شما در منطقه دارند يا علي ! يك داوطلب

كلامش آنچنان نافذ بود و ايمان و اخلاصش چنان تأثيري بر جمع گذاشت كه به يكباره نشاط رزم بر دوستان حاكم شد و بار ديگر همچون گذشته پا در ركاب آن قهرمان خستگي ناپذير نهادند و داوطلبانه براي اجراي وظيفه الهي خود كه حفظ اسلام و مرزهاي كشور بود ، رهسپار شدند

/ 109