اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان - نسخه متنی

مصطفی عباسی مقدم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 . ساده زيستى

اسوه‏اى چون پيامبر، كه به قلّه كمالات معنوى و ذروه فضايل اخلاقى نايل شده، هرگز تعالى خويش را در
مصرف يا اسراف نعمت‏هاى مادى نمى‏داند، بلكه فارغ ازهرگونه تعلق به مواهب دنيوى، در انديشه ترقى
روح است. درباره سادگى معيشت پيامبر اكرم بسيار گفته‏شده و هر كس با او دمى را گذرانده بر اين حقيقت
تأكيد ورزيده‏است.

در سفينةالبحار آمده است:

كان رسولُ الله يَنام عَلَى الحصيرِ ليسَ تحتهَ شى‏ءٌ غَيرُه؛(88)

پيامبر بر روى حصير استراحت مى‏كرد و غير از آن زيراندازى نداشت.

امام صادق(ع) فرمود: كان رسولُ الله يَحْلِبُ عَنْزَ أهلِه؛(89) رسول‏خدا شخصاً شير بز خانه را
مى‏دوشيد.

نيز از همو روايت شده كه فرمود: كان رسولُ الله يَمُصُّ النَّوى‏ بِفِيهِ وَ يَغْرِسُه؛(90)

رسول‏خدا هسته خرما را در دهان مى‏مكيد و آن را مى‏كاشت.

2 . پرهيز از تكلّف و تشريفات

در جهت هماهنگى بيشتر با توده مردم كه مخاطب دعوت الهى انبيا مى‏باشند، رسول گرامى اسلام، به شدت از
تكلّف و ايجاد مشقت براى ديگران خوددارى مى‏كرد، هرچند آنها مشتاق هرگونه خدمت به او بودند. در
معاشرت‏ها، سفرها و تمام برخوردها منش پيامبر بر بى‏تكلّفى و دورى از تقيّدات بيجا بود، چه، با
تكلّف و تقيّد به سنت‏هاى دست و پاگير و بى دليل نمى‏توان در دل مخاطبان نفوذ كرد.

ابن مسعود مى‏گويد:

اَتَى النّبيَّ رَجلٌ يُكَلِّمُهُ فَأرْعَدَ فقال: هَوِّنْ عَلَيك فَلَسْتُ بِمَلِكٍ؛(91)

مردى به حضور پيامبر رسيد و در حالى كه مى‏لرزيد، سخن مى‏گفت، پيامبر به او فرمود: راحت باش، من
پادشاه نيستم.

همچنين از امام صادق(ع) روايت شده كه (92)
از ابوذر هم روايت شده كه گويد:

سلمان و بلال را ديدم به سوى پيامبر مى‏رفتند. سلمان بر پاى رسول‏خدا افتاد و بر آن بوسه زد. پيامبر
او را باز داشت و فرمود: اى سلمان با من به‏گونه‏اى رفتار مكن كه عجم باپادشاهان خود مى‏كنند. من
بنده‏اى از بندگان خدا هستم.(93)

ابن هشام درباره پرهيز پيامبر از تكلّف مى‏نويسد:

در شب هجرت، چون پيامبر به مدينه رسيد و منزل ابو ايّوب انصارى براى سكونت برگزيده شد، پيامبر در
طبقه پايين خانه نشست.

ابو ايّوب به پيامبر گفت: اى پيامبر خدا! پدر و مادرم به فدايت، من ناپسند
مى‏دانم كه بالاتر از تو بنشينم. پس شما در طبقه بالا سكونت كنيد و ما در طبقه پايين.
پيامبر فرمود:
(94)

/ 429