شايبههاى مادى تأثير بسزايى دارد، و از سويى طمعورزان را از نفود به قلمرو دعوت الهى باز
مىدارد. وقتى گفتار پيامبر در كنار كردار و سلوك او بيانگر مزد نخواستن او در ازاى تبليغ دين بود،
انديشههاى خالى از غرض و دلهاى عارى از مرض، به پذيرش آن دل خوش مىدارند و معاندان حربهاى
كارا را ازدست مىدهند. جالب آن كه حضرت نوح، علاوه بر اين، اعلام مىكند كه در مسير دعوت الهى حاضر
به هيچ سودايى نيست، و پاسخى كوبنده به اشراف پر توقّع قومش مىدهد كه مىگويند، به اين شرط به تو
مىگرويم كه مؤمنان ضعيف و تهيدست را از گرد خود برانى:وَما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَلكِنِّى أَراكُمْ
قَوْماً تَجْهَلُونَ.(33)
ب) ترغيب و تشويق
از جلوههاى مهم نصح و خيرخواهى، ترغيب انسانها با روشهاى گوناگون است كه در تبليغ نوح مشهوداست. هرچند دعوت نوح بهسان بسيارى از مبلّغان الهى ديگر با انذار شروع مىشود، عنصر تشويق و بيان
بشارت نيز در آن بسيار ديده مىشود، بهويژه آن كه انذار نه به مفهوم ترساندن (تخويف) بلكه به معناى
هشدار دادن و آگاهانيدن و پرهيز دادن از خطر است و با ترغيب و تبشير منافاتى ندارد؛ گاهى اين تشويق
با بيان نتايج اخروى ايمان و عمل صالح همراه بوده است، مانند:أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ * يَغْفِرلَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ
وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً؛(34)كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد، و مرا فرمان بريد. تا برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و
اجل شما را تا وقتى معين به تأخير اندازد.