ب) يادآورى فضل الهى و شكرگزارى دائم
بهترين راه تحكيم پايههاى توحيد در اذهان انسانهاى عادى بيان آثار، نعمتها و كرامتهاىخداوندى است كه انديشه و وجدان مخاطبان را توأماً به خدا باورى ترغيب مىكند. يوسف در هر مرحله و
موقعيت از حيات پربركتش نعمت و فضل الهى را يادآور مىشود و با اين يادآورىها ضمن اداى شكر الهى،
تفكر الهى را در جان مخاطبان زنده مىسازد؛ زمانى، تركپرستش غير خدا و پيروى آيين ابراهيم را فضل
الهى بر خود و ديگر مردمان مىشمرد؛ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَعَلَى النّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَشْكُرُونَ؛(5)اين از عنايت خدا بر ما و مردم است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند.و چون با پيشنهاد نامشروع مواجه مىشود؛قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ؛(6)گفت: پناه بر خدا. او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است.و وقتى توفيق زيارت پدر را مىيابد و ايام فراق پايان مىپذيرد، به شكرانه اظهارمىدارد:وَقالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُؤْياىَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّى حَقّاً وَقَدْ
أَحْسَنَ بِى إِذْ أَخْرَجَنِى مِنَ السِّجْنِ وَجاءَ بِكُمْ مِنَ البَدْوِ... إِنَّ رَبِّى
لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ العَلِيمُ الحَكِيمُ؛(7)و يوسف گفت: اى پدر، اين است تعبير خواب پيشين من. به يقين، پروردگارم آنرا راست گردانيد و به من
احسان كرد؛ هنگامى كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان كنعان باز آورد ... بهراستى
پروردگار من به آنچه بخواهد صاحب لطف است، زيرا كه او داناى حكيم است.در اين آيه به دو شيوه مستقيم (جمله ان ربى لطيف لما يشاء) و غير مستقيم (با بيان نعمتهاى الهى از
جمله آزادى از زندان) شكر الهى را ادا نموده است. همچنين در صحنه معارفه برادران كلامى شكر آميز بيان
مىكند؛قالَ أَنَا يُوسُفُ وَهذا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ
فَإِنَّ اللَّهَ لايُضِيعُ أَجْرَ المُحْسِنِينَ؛(8)