ب) زمينهسازى براى تأثيرگذارى بيشتر دعوت
بى ترديد موفقيت و اثر بخشى دعوتها و عملكردهاى تبليغى به زمينههاى فراهم شده بستگى دارد. يوسفاين اصل اساسى را در دعوت خود بهخوبى درك و رعايت فرموده و در هر فرصت با زمينهسازى مناسب اقدام
به نشر دعوت نموده است؛ او خداشناسى را يكباره و بدون مقدمه بيان نمىكند، بلكه پس از تعبير
خوابهايى چند براى همراهان و جلب اعتماد ايشان و طرح جملاتى حساب شده ذهنشان را ناخودآگاه متوجه
يك موجود برتر و حقيقت والا مىنمايد و به موقع به آن تصريح مىكند؛ (ذلكما مما علمنى ربى) سپس علت
گرفتارى خود از يك سو و نيل به مقام تعبير رؤيا را از سوى ديگر، براى زمينهسازى بيشتر بيان مىكند
و بهطور ضمنى شرك را نيز مورد حمله قرار مىدهد؛إِنِّى تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ *
وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِى إِبْراهِيمَ وَإِسْحقَ وَيَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ
بِاللَّهِ مِنْ شَىءٍ؛(31)من آيين قومى را كه به خدا اعتقاد ندارند و منكر آخرتند رها كردهام و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و
يعقوب را پيروى نمودهام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا قرار دهيم.مراد اين است كه تبعيت توحيد و آيين پدرانم پس از تحمل مشقت فراوان و فشارهاى زايدالوصف قوم مشرك و
مبارزهاى جانفرسا برايم ميسر شده است. پسشما نيز در مورد دين و عقيدهتان بيشترين حساسيت و دقت
را به كار بريد. دراين شرايط كه مخاطبان از آمادگى روحى و فكرى كاملى برخوردار شدهاند. يوسف پيام
توحيد را با صراحت بيشتر اعلام مىدارد، اما نه به صورت جمله خبرى كماثر، بلكه به شكل پرسشى ارائه
شده به فطرت پاك انسانى كه پاسخش براى هر باطن سليمى روشن است. با اين روش چنان مىكند كه نتيجه مورد
نظر را خود مخاطبان بهدست آورند؛يا صاحِبَىِ السِّجْنِ أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الواحِدُ القَهّارُ؛(32)اى دو يار زندانىام، آيا خدايان پراكنده نيكوترند يا خداى يگانه مقتدر؟ سيد قطب، زمينهسازى يوسف را براى دعوت اينگونه تشريح مىكند:ورودى جالب توجه، گام به گام، با احتياط و نرمى و آنگاه نفوذ بيشتر در دل مخاطبان، وسپس پرده
برداشتن از عقايد خويش. بدينترتيب، يوسف دعوت اساسىاش را آشكار مىكند تا نادرستى عقايد و شيوه
زندگانى مخالفان خودبهخود معلوم گردد وبدينترتيب مىگويد: آيا خدايان متعدد و متفرق بهتر است
يا يكتا خداى نيرومند وغالب؟(33)