وى آنان را به بازگشت به خدا فرا مىخواند و به تقوا سفارش مىكرد تا آن كه به شهادت رسيد.(9)
2 . حسن خلق و نيكوكارى
از صفات اساسى تمام پيامبران خوش خلقى بوده است. قرآن اين صفت را براى يحيى در جلوهها و در مصاديقويژهاى چون نيكى به پدر و مادر، مهرورزى به ديگران و پرهيز از جبارمنشى ترسيم نموده است:
وَحَناناً مِنْ لَدُنّا وَزَكوةً وَكانَ تَقِيّاً * وَبَرّاً بِوالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ
جَبّاراً عَصِيّاً؛(10)و از جانب خود، مهرورزى و مهربانى و پاكى به او بخشيديم و او تقواپيشه بود و با پدر و مادر خويش
نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.بر اساس آيه فوق، اين پيامبر الهى، مأواى بى پناهان و نيازمندان بوده و با مهربانى و شفقت و
گشادهرويى با آنان برخورد مىكرده است و به ويژه در معاشرت و رفتار با پدر و مادر همواره نيكى و
احسان به آنان را اصل دانسته و هيچ گاه اين سجيه ارزشمند را فراموش نكرده است.
3 . ساده زيستى
انبيا با پرهيز از مظاهر فريبنده دنيوى و مادى، سعى در ترويج اين انديشه داشتهاند كه دنياى آخرتهرچند از ديد ما بهدور است اما قابل اعتماد و اتكاست و مىتوان و بلكه بايد اين جلوههاى زودگذر
را تنها پلى براى وصول به آن سراى جاويد دانست. البته اين به مفهوم ترك دنيا، رهبانيت و پشت كردن به
تمام مظاهر زندگى مادى، كه مطابق غريزه و خلقت نخستين بشر است نمىباشد. آن گونه كه برخى مسيحيان و
صوفى مسلكان بدعت نهاده و به دين الهى نسبت دادهاند، بلكه به مفهوم شناخت صحيح جايگاه دنيا
دربرابر آخرت به عنوان منزلگاهى موقت و پلى براى گذر است.در قصص الانبياء، آمده است:عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا دو پسر خاله بودند. عيسى لباس پشمينه مىپوشيد و يحيى لباسى از پشم شتر.هيچ يك از آنها درهم و دينار، عبدو كنيز و حتى پناهگاهى براى سكونت نداشتند. هر كجا شب ايشان را فرا
مىرسيد بيتوته مىكردند و چون در صدد جدايى بر آمدند، يحيى گفت: مرا سفارش كن. گفت: خشم مگير، گفت:هميشه نمىتوانم. گفت: مال دنيا ميندوز، گفت: اين وصيت را شايد بتوانم انجام دهم.(11)