2 . مقاومت دربرابر تهديدها
هرچند اعلام صريح ايمان دربرابر فرعون خود نوعى پذيرش تهديد و شكنجههاى بسيار بود، اما تهديدها وفشارهاى جدىتر از آن پس آغاز گرديد.قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِى
المَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛(7)فرعون گفت: آيا پيش از آن كه به شما رخصت دهم، به او ايمان آورديد؟ قطعاً اين نيرنگى است كه در شهر به
راه انداختهايد تا مردمش را از آن بيرون كنيد. پس به زودى خواهيد دانست.لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ
أَجْمَعِينَ؛(8)دستها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست خواهم بريد، سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.اين دو آيه شامل تهديدها و وعيدهايى است كه فرعون در عمل به آنها سابقه روشنى داشته است:وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَأَبْقى؛(9)تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سختتر و پايدارتر است.اما ساحران ايمان آورده، تحت تأثير تحول عميقى كه در درونشان ايجاد شده بود هرگز به اين تهديدها
وقعى ننهادند و با دو نوع برخورد و بيان بسيار آموزنده پاسخ او را به استوارى دادند؛ نخست آن كه با
بيانى قاطع بى باكى خود را دربرابر وعيدها و فريادهاى خشمگينانه فرعون ابراز داشته و در واقع اميد
فرعون را به كلى قطع كردند.قالُوا لا ضَيْرَ إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ؛(10)گفتند: باكى نيست، ما روى به سوى پروردگار خود مىآوريم.