2 . سازشناپذيرى و عدم نرمش در اصول
آنگاه كه مخالفتها و لجاجت ها دربرابر پيامبر متوجه اصول اعتقادى او مانند توحيد و معادمىگرديد، هيچگونه نرمش و تحمل از سوى حضرتش مشاهده نمىشد، چرا كه مهمترين رسالت خويش را
تثبيت توحيد خالص در ذهن و دل مخاطبان مىدانست. قرآن در مواضع متعدد به اين مهم اشاره مىكند:قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَهُوَ يُطْعِمُ
وَلايُطْعَمُ قُلْ إِنِّى أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ؛(8)بگو: آيا غير از خدا - پديد آورنده آسمانها و زمين - سرپرستى برگزينم و اوست كه خوراك مىدهد و خوراك
داده نمىشود. بگو: من مأمورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است.علامه طبرسى در ذيل اين آيه مىنويسد:بر اساس روايتى، اهل مكه به پيغمبر گفتند: اى محمد آيين قومت را ترك گفتى درحالى كه ما مىدانيم جز
فقر تو را به اين امر وا نداشته، پس بيا تا ما از دارايىهاى خود براى تو گردآوريم و تو را از
ثروتمندترين مردم گردانيم. پس آيه فوق نازلگرديد.(9)گاهى نيز قرآن به پيامبر هشدار مىدهد كه مبادا به طمع اقناع مشركان و جلب همراهى آنان، سر سوزنى به
عقايد و مرامشان تمايل نشان دهى كه در اين صورت عذابى سخت در انتظار تو است(10) و در جاى ديگر به
صراحت از همراهى و اطاعت كافران نهى مىكند:فلا تُطِع الْمُكذِّبِينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛(11)پس، از دروغزنان فرمان نبر، دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمايند.از جلوههاى بارز سازشناپذيرى در سيره عملى پيامبر، مقاومت آن بزرگوار دربرابر مساومه و چانه
زدنهاى مشركان، پس از دعوت روشن و مستدلّ و منطقى اوست.