1 . تعيين محدوده وظايف و اختيارات خود
براى پيشگيرى از خلط حق و باطل و آميختن حقيقت و مصلحت، چه اقدامى بهتر و لازمتر از آن كه پيامبروظايف و اختيارت و قلمرو تصرفات خود را مشخص كند و بدينوسيله، مرز دقيقى براى توقعات پيروان در
امور دين و دنيا تعيين نمايد. اين اقدام بهطور طبيعى مانع بسيارى از افراطها، تفريطها، انتظارات
بىجا، آرزوهاى كاذب و شفاعت طلبىهاى بىمورد خواهد گرديد. بر اين اساس، پيامبر اسلام به عنوان
بالاترين اسوه الهى ازجانب خداوند مأموريت مىيابد خود را اينگونه معرفى نمايد:قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَىَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ؛(64)بگو: من بشرى چون شمايم. جز اين كه به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانهاست.سُبْحانَ رَبِّى هَلْ كُنْتُ إِلّا بَشَراً رَّسُولاً؛(65)بگو: پاك است پروردگار من. آيا من جز بشرى فرستاده هستم؟ اولين محور در شناساندن صحيح شخصيت پيامبر به مردم، تأكيد بر بشر بودن اوست كه غفلت از اين جنبه از
شخصيت پيامبران بسيار اتفاق افتاده و باعث انحراف در عقيده يا عمل شده است. از جمله نتايج اين غفلت،
احساس جدايى و عدم هماهنگى با پيامبر يا عدم امكان تأسى به او ويا داشتن انتظارهاى غير معقول از
اوست، در حالى كه يادآورى جنبه بشرى اسوه، باعث احساس قرابت و آمادگى براى پيروى بى چون و چرا از او
مىگردد. جلوههاى ديگر تعيين شؤون و محدوده وظايف را در آيات زير مىيابيم:قُلْ إِنَّما أَدْعُو رَبِّى وَلا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً * قُلْ إِنِّى لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً
وَلا رَشَداً * قُلْ إِنِّى لَنْيُجِيرَنِى مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَن أَجِدَ مِنْ دُونِهِ
مُلْتَحَداً * إِلّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَرِسالاتِهِ...؛(66)