3 . ارتباط صميمى با همگان
رفتار پيامبر با مردم، اعم از مؤمن و كافر از موضع شفقت و مهرورزى و دوستى خالصانه بود. او مشركان رابه مثابه بيمارانى مىنگريست كه نيازمند پرستارى دلسوز براى معالجه و مداوايند؛ طبيبى كه دردشان
بشناسد و مرهمى بر آن بنهد، در نظر او مؤمنان نيز همواره محتاج مراقبت حكيمانه به منظور رشد ايمان و
سلوكشان مىباشند. بدين جهت، پيامبر در صدد ايجاد ارتباط صميمى و طرح دوستى خالصانه باآنان بود؛
شفقت بر منحرفان در جهت نرم كردن دل و آماده كردن آنان براى پذيرش دعوت و دوستى عميق بامؤمنان با هدف
تخلّق بيش از پيش آنان به فضايل اعتقادى و اخلاقى.ترديدى نيست كه اين شيوه مبتنى بر اصولى پذيرفته شده در روانشناسى و علم تربيت است. هرگاه دل انسان
به صاحب عقيده و مرامى مايل گشت و الفت و تعلّق باطنى ميان آن دو برقرار شد، پذيرش عقيده به آسانى
صورت مىگيرد، برخلاف آن كه ميان دو طرف، نفرت و شقاق باشد.نمونه ارتباط صميمى با مشركان را در داستان عدّاس، غلام شيبه و عتبه شاهديم؛ وقتىپيامبر از اسلام
آوردن قبيله ثقيف نااميد شد و به حال نوميدى به خدا پناه آورد و عتبهوشيبه او را ديدند و به غلام
نصرانى خود، عدّاس گفتند كه از او پذيرايى كند.
مطابق نقل ابنهشام:عدّاس چنان كرد و طبقى از انگور پيش رسولخدا آورد. پيامبر چون بر آن خوردنى دست گذاشت، بسمالله
گفت. عدّاس نگاهى به پيامبر كرد و گفت: به خدا سوگند؛ كسى در اين سرزمين چنين كلامى نمىگويد.پيامبر(ص) فرمود: (40)
روايت زير در كيفيت برقرارى ارتباط صميمى مؤمنان با پيامبر بس گوياست:از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: رسولخدا نگاههاى خود را به تساوى ميان اطرافيان تقسيم
مىكرد. او هيچگاه پاى خود را پيش يارانش دراز نكرد و چون مردى از اصحاب با او مصافحه مىنمود،
پيامبر قبل از او دستش را عقب نمىكشيد. و چون به اين موضوع پى بردند، هنگام مصافحه، دستش را كمى
مايل مىكرد، پس آن مرد، دستش را كنار مىكشيد.(41)